fake kook
fake kook
part*²
شب
گوشیم داشت زنگ میخورد
دایان: ا.ت بیا بیرون
ا.ت: اومدم
از خونه رفتم بیرون جونگکوک و دایان منتظرم بودن
ا.ت: سلام
کوک: سلام
دایان: جونگکوک میدونی کجا بریم
کوک: شما باید بگید
ا.ت: من میدونم برو بهت میگم
کوک: باشه
ا.ت: وایسا همینجاست
کوک: بچه ها پیاده شین من ماشین پارک کردم میام
ا.ت: باش
دایان:بیا ا.ت
کوک: خب برین داخل دیگه
رفتیم داخل خیلی شلوغ بود
کوک: دایان کجا میری
صدا اینقدر بلند بود که دایان صدامون نمیشنید
به زور داشتیم بین مردم میرفتیم جونگکوک پشت سرم بود
کوک: ا.ت تو حداقل وایسا
ا.ت: چیه
دستمو گرفت
کوک: دایان که گم شد تو گم نشو دیگه پیش من بمون
ا.ت: باشه بریم اونجا بشینیم
خودمو جونگکوک رفتیم یه جا نشستیم
کوک: نمیدونستم اینقدر شلوغه
ا.ت: نفهمیدی دایان کجا رفت
کوک:اونجاست
ا.ت: اها دیدمش
کوک: اونا کین پیششن
ا.ت: دوستاشن
کوک: تو میشناسیشون
ا.ت: نه من دلم نمیخواست بیام اینجا شاید بار اولم باشه بخاطر دایان اومدم
کوک: خب به من میگفتی
ا.ت:نمیتونستم بگم و اینم الان بهت گفتم چون خیلی میترسم
کوک: از چی میترسی
ا.ت: از جاهای شلوغ خیلی میترسم و خاطره خوبی ازشون ندارم
کوک:اگه میخوای برو بیرون کن اینجا میمونم
ا.ت: نه خوبم
کوک: هرطور خودت میخوای
ا.ت: من خوبم😊😊
کوک: نوشیدنی چیزی نمیخوای بیارم
ا.ت: نه ممنون
کوک: تو یکی از دوستای دایانی نمیدونی دایان دوس پسر داره یا نه
ا.ت: نه نداره
کوک: به من دروغ نگو
ا.ت: میگم نداره
کوک: ا.ت من که میدونم داره خوده دایان بهم گفت بعد تو میگی نداره
ا.ت: دایان گفت که تو نمیدونی
کوک: پس داره من حدسی گفتم😑
ا.ت: 😑منو گول میزنی
زدم تو کمرش
کوک: ایی نکن به دایان میگم بهم گفتی
ا.ت: نمیگی
کوک: میگم
موهاشو کشیدم
کوک: موهامو ول کن ا.ت
ا.ت: گفتم که به دایان نمیگی تروخدا نگو نمیخوام دربارم فکر بد کنه اون به من اعتماد کرده بود
کوک: باشه بابا نمیگم
part*²
شب
گوشیم داشت زنگ میخورد
دایان: ا.ت بیا بیرون
ا.ت: اومدم
از خونه رفتم بیرون جونگکوک و دایان منتظرم بودن
ا.ت: سلام
کوک: سلام
دایان: جونگکوک میدونی کجا بریم
کوک: شما باید بگید
ا.ت: من میدونم برو بهت میگم
کوک: باشه
ا.ت: وایسا همینجاست
کوک: بچه ها پیاده شین من ماشین پارک کردم میام
ا.ت: باش
دایان:بیا ا.ت
کوک: خب برین داخل دیگه
رفتیم داخل خیلی شلوغ بود
کوک: دایان کجا میری
صدا اینقدر بلند بود که دایان صدامون نمیشنید
به زور داشتیم بین مردم میرفتیم جونگکوک پشت سرم بود
کوک: ا.ت تو حداقل وایسا
ا.ت: چیه
دستمو گرفت
کوک: دایان که گم شد تو گم نشو دیگه پیش من بمون
ا.ت: باشه بریم اونجا بشینیم
خودمو جونگکوک رفتیم یه جا نشستیم
کوک: نمیدونستم اینقدر شلوغه
ا.ت: نفهمیدی دایان کجا رفت
کوک:اونجاست
ا.ت: اها دیدمش
کوک: اونا کین پیششن
ا.ت: دوستاشن
کوک: تو میشناسیشون
ا.ت: نه من دلم نمیخواست بیام اینجا شاید بار اولم باشه بخاطر دایان اومدم
کوک: خب به من میگفتی
ا.ت:نمیتونستم بگم و اینم الان بهت گفتم چون خیلی میترسم
کوک: از چی میترسی
ا.ت: از جاهای شلوغ خیلی میترسم و خاطره خوبی ازشون ندارم
کوک:اگه میخوای برو بیرون کن اینجا میمونم
ا.ت: نه خوبم
کوک: هرطور خودت میخوای
ا.ت: من خوبم😊😊
کوک: نوشیدنی چیزی نمیخوای بیارم
ا.ت: نه ممنون
کوک: تو یکی از دوستای دایانی نمیدونی دایان دوس پسر داره یا نه
ا.ت: نه نداره
کوک: به من دروغ نگو
ا.ت: میگم نداره
کوک: ا.ت من که میدونم داره خوده دایان بهم گفت بعد تو میگی نداره
ا.ت: دایان گفت که تو نمیدونی
کوک: پس داره من حدسی گفتم😑
ا.ت: 😑منو گول میزنی
زدم تو کمرش
کوک: ایی نکن به دایان میگم بهم گفتی
ا.ت: نمیگی
کوک: میگم
موهاشو کشیدم
کوک: موهامو ول کن ا.ت
ا.ت: گفتم که به دایان نمیگی تروخدا نگو نمیخوام دربارم فکر بد کنه اون به من اعتماد کرده بود
کوک: باشه بابا نمیگم
۱۲.۱k
۲۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.