تک پارتی (وقتی توی مراسم....)
#لینو
#استری_کیدز
لبات رو سمت میکروفون بردی
+ استری کیدز
لبخندی زدی که تمام جمیعت شروع به تشویق و جیغ و هورا کشیدن کردن...
تو به عنوان مجری مراسم انتخاب شده بودی و گروه استریکیدز رو به عنوان برنده اعلام کرده بودی...
پسرا همینطور که تصویرشون روی صفحه ی بزرگ مانیتور افتاده بود...به سمت سند میومدن و برای طرفداراشون دست تکون میدادن...
بلاخره بعد از چند لحظه کنار تو رسیدن و تعظیمی بهت کردن و بعد نگاهشون رو به دوربین جلوشون دادن...
چان کنارت ایستاده بود که براش میکروفون رو جلوی دهنش گرفتی که شروع به حرف زدن کرد...
بعد از اتمام حرف هایی که به طرفدار هاش و تشکر از تمام کسایی که ازشون حمایت کردن و اعضای گروه...دوباره تشویق ها اوج گرفت که چند قدم به سمت لینو رفتی تا میکروفون رو بهش بدی...
اما خیلی یکدفعه ای...پات به دامن بلند لباست گیر میکنه و توی بغل فردی فرود میای...
_ ح..حالتون خوبه ؟
سرت رو بالا آوردی که با صورت نگران لینو مواجه شدی...سریع از توی بغلش بیرون اومدی و تعظیمی کردی
+ اوه...من واقعاً معذرت میخوام
لپات گل انداخته بود و از همه بدتر دوربین کامل روی شما دونفر زوم کرده بود
لینو لبخندی بهت زد و سرش رو تکون داد و میکروفون رو ازت گرفت...
تو هم با کلی خجالتی که داشتی یک گوشه رفتی و ایستادی و توی کل مراسم سرت پایین بود...
.
با کلافگی نگاهی به آینه ی جلوت انداختی
+ اههه...چه ابرو ریزییی...
توی اتاق استراحت بودی و داشتی میکاپت رو پاک میکردی و مدام زیر لب بخاطر اتفاق چند ساعت پیش خودت رو سرزنش میکردی که در اتاق به صدا درومد...
متعجب شدی چون به بادیگارد ها گفته بودی تنهات بزارن پس فکر نمیکردی یکی از اونا باشه...از جات بلند شدی و به سمت در رفتی و آروم بازش کردی ...
_ ااا.. سلام
تعظیمی کرد که متعجب شدی و دوباره لبات گل انداخت
تو هم آروم تعظیمی کردی
+ س..سلام
نگاهش رو با لبخند بهت داد
_ ب..بابت...چند ساعت پیش... متاسفم...ی..یعنی...خودتون رو ناراحت نکنید...م..من...
+ نه نه...نیازی نیست...من باید ازتون متشکر باشم که..نزاشتید جلوی دوربین پخش زمین بشم
هر دوتون باهم خنده ای کردین که لینو از توی جیبش تیکه کاغذی درآورد و بهت داد
_ این...ش..شماره ی منه...شاید بتونیم به عنوان یک دوست...با هم ارتباط داشته باشیم
به تیکه کاغذ نگاهی انداختی و لبخندی زدی
+ هوم...ا..البته
_ اااا...فکر کنم چان داره دنبالم میگرده...من باید برم
تعظیمی کردی
+ باشه...بازم ممنون
لبخندی تحویلت داد و به سرعت از اونجا دور شد.....
#استری_کیدز
لبات رو سمت میکروفون بردی
+ استری کیدز
لبخندی زدی که تمام جمیعت شروع به تشویق و جیغ و هورا کشیدن کردن...
تو به عنوان مجری مراسم انتخاب شده بودی و گروه استریکیدز رو به عنوان برنده اعلام کرده بودی...
پسرا همینطور که تصویرشون روی صفحه ی بزرگ مانیتور افتاده بود...به سمت سند میومدن و برای طرفداراشون دست تکون میدادن...
بلاخره بعد از چند لحظه کنار تو رسیدن و تعظیمی بهت کردن و بعد نگاهشون رو به دوربین جلوشون دادن...
چان کنارت ایستاده بود که براش میکروفون رو جلوی دهنش گرفتی که شروع به حرف زدن کرد...
بعد از اتمام حرف هایی که به طرفدار هاش و تشکر از تمام کسایی که ازشون حمایت کردن و اعضای گروه...دوباره تشویق ها اوج گرفت که چند قدم به سمت لینو رفتی تا میکروفون رو بهش بدی...
اما خیلی یکدفعه ای...پات به دامن بلند لباست گیر میکنه و توی بغل فردی فرود میای...
_ ح..حالتون خوبه ؟
سرت رو بالا آوردی که با صورت نگران لینو مواجه شدی...سریع از توی بغلش بیرون اومدی و تعظیمی کردی
+ اوه...من واقعاً معذرت میخوام
لپات گل انداخته بود و از همه بدتر دوربین کامل روی شما دونفر زوم کرده بود
لینو لبخندی بهت زد و سرش رو تکون داد و میکروفون رو ازت گرفت...
تو هم با کلی خجالتی که داشتی یک گوشه رفتی و ایستادی و توی کل مراسم سرت پایین بود...
.
با کلافگی نگاهی به آینه ی جلوت انداختی
+ اههه...چه ابرو ریزییی...
توی اتاق استراحت بودی و داشتی میکاپت رو پاک میکردی و مدام زیر لب بخاطر اتفاق چند ساعت پیش خودت رو سرزنش میکردی که در اتاق به صدا درومد...
متعجب شدی چون به بادیگارد ها گفته بودی تنهات بزارن پس فکر نمیکردی یکی از اونا باشه...از جات بلند شدی و به سمت در رفتی و آروم بازش کردی ...
_ ااا.. سلام
تعظیمی کرد که متعجب شدی و دوباره لبات گل انداخت
تو هم آروم تعظیمی کردی
+ س..سلام
نگاهش رو با لبخند بهت داد
_ ب..بابت...چند ساعت پیش... متاسفم...ی..یعنی...خودتون رو ناراحت نکنید...م..من...
+ نه نه...نیازی نیست...من باید ازتون متشکر باشم که..نزاشتید جلوی دوربین پخش زمین بشم
هر دوتون باهم خنده ای کردین که لینو از توی جیبش تیکه کاغذی درآورد و بهت داد
_ این...ش..شماره ی منه...شاید بتونیم به عنوان یک دوست...با هم ارتباط داشته باشیم
به تیکه کاغذ نگاهی انداختی و لبخندی زدی
+ هوم...ا..البته
_ اااا...فکر کنم چان داره دنبالم میگرده...من باید برم
تعظیمی کردی
+ باشه...بازم ممنون
لبخندی تحویلت داد و به سرعت از اونجا دور شد.....
۳۳.۹k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.