زندگی مخفی پارت ۹۲
#زندگی_مخفی
پارت ۹۲
تهیونگ:د داداش بچه رو بیارررر
جونگکوک:تهیونگ جان وایمیستید
از ماشین پیاده بشم تا درست دستم بگیرمششش
تهیونگ: ببخشید ولی بیا
جیسو پنجاه بار زنگ زده به گوشیممم
جونگکوک:جنی نونا هم کم نزاشته
جیسو: کجا بودید شماها
تهیونگ:اول سلام نونا
دوم یونو ترافیک
جونگکوک بیا برو تو
جیسو:عررررر
بدش من بچه رووووو
خدایییی
قلبممم
من قربونت برم هانول خانم
جونگکوک:تاحالا اینقدر قربون صدقتون رفته
تهیونگ:هعیی نه
هانول خانم نیومده حسودی بابا بهت گل کرده ها
جنی:دم در وایسادید
همونجا ناهار بیارم
بیاید تو دیگه
تهیونگ:اگه جیسو خانم اینجا واینسته
ما هم میایم تو
جیسو رفت کنار
منم پریدم بغل جنی
جنی:خوبه دیشب پیشت بودما
جونگکوک:نوناا تهیونگ اذیتم میکنههه
جنی:تهیونگ شیییی
پسرمو چیکار کردیی
تهیونگ:من ...م..من..هیچی
من یه طوری زدم زیر خنده که حتی هانول هم با خندم خندید
جنی:چی شده
جونگکوک:خب معلومه که تهیونگ بدجور ازم میترسههه
خب همین یه بار رو میبخشمت اوکی ولی دیگه تکرار نشهههه
تهیونگ:جیسووووووووو
دخترمو کشتییی
جیسو:بابا فقط بوسش کردم
تهیونگ:بچه رو بده به من
باید شیرشو بخوره و بخوابه
جونگکوک:تهیونگ بزار من اینکارو انجام بدم
بعدا بهت یاد میدم
بعد از اون مدل به دست گرفتن بچه به دستت غیر ممکنه فعلا بچه رو بدم دستت
من برم بچه رو بخوابونم
بعدشم که باید حواسم بهش باشه
فقط اینکه هرکاری خواستید بکنید
صداتونو بیارید پایین
جنی:کوک بزار من امروز کاراشو انجام بدم
تو که دیشب حالت خوب نبود
مریض هم انگار داری میشی بهتره استراحت کنی
جونگکوک:باشه نونا و ممنونم
یونگی:کوک گوشیتو بده
تا ویدیو اجرای دیشب توی خونه رو نشون جیسو بدممم
جیمین:خودمونم یه بار دیگه ببینیم
جیسو نونا جان خالی بود باید میبودی و میدیدی
ریوجین و یجی از توی اتاق منو تهیونگ اومدن بیرون
ریوجین:یه وقت از ما چیزی نگیدا
یجی:وایییی چه نازه
بده بغلش کنممممم
جنی:آروم بیا
خب ریجی هم که قرارع ببینن
کوک تو برو بخواب
منم هانول خانم رو توی اتاق یونمین میخوابونم
جیمین:بزنید بریم دیدن تور خونگی بلک پینک بدون یک عضو
و چند عضو اضافه
جونگکوک:دقیقا همین که جیمین گفت
همه زدن زیر خنده
منم رفتم توی اتاق و روی تخت دراز شدم
اینقدر خسته بودم که همون لحظه خوابم برد
پارت ۹۲
تهیونگ:د داداش بچه رو بیارررر
جونگکوک:تهیونگ جان وایمیستید
از ماشین پیاده بشم تا درست دستم بگیرمششش
تهیونگ: ببخشید ولی بیا
جیسو پنجاه بار زنگ زده به گوشیممم
جونگکوک:جنی نونا هم کم نزاشته
جیسو: کجا بودید شماها
تهیونگ:اول سلام نونا
دوم یونو ترافیک
جونگکوک بیا برو تو
جیسو:عررررر
بدش من بچه رووووو
خدایییی
قلبممم
من قربونت برم هانول خانم
جونگکوک:تاحالا اینقدر قربون صدقتون رفته
تهیونگ:هعیی نه
هانول خانم نیومده حسودی بابا بهت گل کرده ها
جنی:دم در وایسادید
همونجا ناهار بیارم
بیاید تو دیگه
تهیونگ:اگه جیسو خانم اینجا واینسته
ما هم میایم تو
جیسو رفت کنار
منم پریدم بغل جنی
جنی:خوبه دیشب پیشت بودما
جونگکوک:نوناا تهیونگ اذیتم میکنههه
جنی:تهیونگ شیییی
پسرمو چیکار کردیی
تهیونگ:من ...م..من..هیچی
من یه طوری زدم زیر خنده که حتی هانول هم با خندم خندید
جنی:چی شده
جونگکوک:خب معلومه که تهیونگ بدجور ازم میترسههه
خب همین یه بار رو میبخشمت اوکی ولی دیگه تکرار نشهههه
تهیونگ:جیسووووووووو
دخترمو کشتییی
جیسو:بابا فقط بوسش کردم
تهیونگ:بچه رو بده به من
باید شیرشو بخوره و بخوابه
جونگکوک:تهیونگ بزار من اینکارو انجام بدم
بعدا بهت یاد میدم
بعد از اون مدل به دست گرفتن بچه به دستت غیر ممکنه فعلا بچه رو بدم دستت
من برم بچه رو بخوابونم
بعدشم که باید حواسم بهش باشه
فقط اینکه هرکاری خواستید بکنید
صداتونو بیارید پایین
جنی:کوک بزار من امروز کاراشو انجام بدم
تو که دیشب حالت خوب نبود
مریض هم انگار داری میشی بهتره استراحت کنی
جونگکوک:باشه نونا و ممنونم
یونگی:کوک گوشیتو بده
تا ویدیو اجرای دیشب توی خونه رو نشون جیسو بدممم
جیمین:خودمونم یه بار دیگه ببینیم
جیسو نونا جان خالی بود باید میبودی و میدیدی
ریوجین و یجی از توی اتاق منو تهیونگ اومدن بیرون
ریوجین:یه وقت از ما چیزی نگیدا
یجی:وایییی چه نازه
بده بغلش کنممممم
جنی:آروم بیا
خب ریجی هم که قرارع ببینن
کوک تو برو بخواب
منم هانول خانم رو توی اتاق یونمین میخوابونم
جیمین:بزنید بریم دیدن تور خونگی بلک پینک بدون یک عضو
و چند عضو اضافه
جونگکوک:دقیقا همین که جیمین گفت
همه زدن زیر خنده
منم رفتم توی اتاق و روی تخت دراز شدم
اینقدر خسته بودم که همون لحظه خوابم برد
۲.۰k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.