پارت ۱۸ دیدار ناگهانی
دیدار ناگهانی
پارت:۱۸
(پرش زمانی به بعد از کنسرت)
(تو راه)
_خب ا.ت نظرت چیه
+درمورد چی
_درمورد من
+تهیونگا اگه دوست نداشتم که فنت نمیشدم ولی تمام این مدت من تورو به عنوان یه ایدل دوست داشتم نه چیز دیگه ای آخه ببین فاصله طبقات اجتماعیمون خیلی زیاده تو اون بالا بالاهایی و من یه آدم معمولیم
_من به اینجور چیزا اهمیت نمیدم
+پس جواب من مثبته
_واقعا(با حالت خوشحال)
+آره ولی به یه شرط
_چه شرطی
+ بعد از ۷ ماه قراره باهم باشیم اوکی؟
_چرا
+چون فعلا باید به درسام برسم
_درسو ول کن
+اگه بهش اهمیت ندم که یه سال رد میشم و نمیتونم تا یه سال باهات باشم بعدشم من هدف اصلیم درس بود و بخاطر اون اومدم سئول
_خیلی بدی که درسو به من ترجیح میدی بقیه دخترا از خداشونه من دوست پسرشون باشم و بعدش تو میگی بهم اهمیت نمیدی(با حالت کیوت و ناراحت)
+ولی ما که هرروز باهمیم و همو میبینیم
_اوف باشه
+آفرین پسر خوب راستی یادت نره که دوست دارم و بهت اهمیت میدم ولی فعلاً درس مهم تره
_باشه بچه درس خون(با خنده)منم دوست دارم
+(لبخند)
از زبان راوی:
چند روزی بود که همه بچههای مدرسه بخاطر اینکه ا.ت با تهیونگه باهاش خیلی بد رفتار میکردن و بهش قلدری میکردن اما ا.ت هیچکدوم از اینا رو به تهیونگ نمیگفت تا اینکه یه روز که تهیونگ اومده بود دنبال ا.ت...
خب دوزتان امروز سه تا پارت گذاشتم اینم به خاطر این گذاشتم که بنده رو ساییدید شرط ها هم همون هشت لایک
پارت:۱۸
(پرش زمانی به بعد از کنسرت)
(تو راه)
_خب ا.ت نظرت چیه
+درمورد چی
_درمورد من
+تهیونگا اگه دوست نداشتم که فنت نمیشدم ولی تمام این مدت من تورو به عنوان یه ایدل دوست داشتم نه چیز دیگه ای آخه ببین فاصله طبقات اجتماعیمون خیلی زیاده تو اون بالا بالاهایی و من یه آدم معمولیم
_من به اینجور چیزا اهمیت نمیدم
+پس جواب من مثبته
_واقعا(با حالت خوشحال)
+آره ولی به یه شرط
_چه شرطی
+ بعد از ۷ ماه قراره باهم باشیم اوکی؟
_چرا
+چون فعلا باید به درسام برسم
_درسو ول کن
+اگه بهش اهمیت ندم که یه سال رد میشم و نمیتونم تا یه سال باهات باشم بعدشم من هدف اصلیم درس بود و بخاطر اون اومدم سئول
_خیلی بدی که درسو به من ترجیح میدی بقیه دخترا از خداشونه من دوست پسرشون باشم و بعدش تو میگی بهم اهمیت نمیدی(با حالت کیوت و ناراحت)
+ولی ما که هرروز باهمیم و همو میبینیم
_اوف باشه
+آفرین پسر خوب راستی یادت نره که دوست دارم و بهت اهمیت میدم ولی فعلاً درس مهم تره
_باشه بچه درس خون(با خنده)منم دوست دارم
+(لبخند)
از زبان راوی:
چند روزی بود که همه بچههای مدرسه بخاطر اینکه ا.ت با تهیونگه باهاش خیلی بد رفتار میکردن و بهش قلدری میکردن اما ا.ت هیچکدوم از اینا رو به تهیونگ نمیگفت تا اینکه یه روز که تهیونگ اومده بود دنبال ا.ت...
خب دوزتان امروز سه تا پارت گذاشتم اینم به خاطر این گذاشتم که بنده رو ساییدید شرط ها هم همون هشت لایک
۴.۶k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.