عشق یا قتل پارت ۱۷

پ ۱۷ ق ۱ : نقشه رو دوباره اون طرفی بر گردوندم
یونگی مثل من ایستاد
یونگی .... اینطور ک این نقشه نشون میده..... میشع از خونه ی دوستت در تونل رو بکنیم بعد وارد شیم .....
+ اهوم..... ولی مشکل اینجاست شما میخوایین هر سه تا انبار رو خالی کنین؟
جونگ کوک ... تا جایی ک آسیب وحشت ناکی بهش برسه!!
ایستاد و انگشت اشاره اش روی سه تا انبار به ترتیب شمش مواد و اسلحه و دلار گذاشت
جونگ کوک ... به ترتیب خالی میکنیم.... اول شمش ها .... بعد مواد و اسلحه بعدم دلار!!
~~~~~~
تق
میلدا ... کیه؟
+ باز کن
در رو باز کرد و منو دید
میلدا .... ا/ت خودتی؟
رفتم داخل و در رو بستم
+ آره ..... داستان لباسام درازه حالا ازت چند تا کمک میخوام
میلدا ... چی؟
+ باید دوربین های تو روستا رو از کار بندازیم
میلدا .... چییییییی؟؟؟؟
+ کمکم میکنی؟
میلدا.....آخه....خوب ... باشه
سرمو به نشانه تایید تکون دادم و جعبه ای رو روی زمین باز کردم
میلدا ... یاععع ا/ت اینا چیه؟؟
+ یکم وسایل مورد نیاز! مینی بمب ها رو فعلا لازم داریم بقیه رو همینجا میزارم
میلدا ... آخه بابام!
+ بعد این کار تو و پدرت از روستا خارج شین روستا قراره دنبال تو هم بگردن البته اول به من کمک میکنی؟
مینی بمب رو به طرفش گرفتم .... سری تکون داد و گرفتش
+ یه لباس نداری؟
میلدا ... آره
+ خوبه