عشق پنهان
عشق پنهان
پارت۲
هیلا : راست میگی پس من بیرم در بزنم
لیتو : نههههههه هیلا نه توروخدا در نزن
هیلا:😂 در زدم
یازگی: سلام دخترم جانم چی شد ؟
هیلا: میشه بگید پسرتون بیاد ؟
لیتو: سلام خاله هیلا چرا در زدی ببخشید
یازگی: چه ببخشید دخترا اشکال نداره عزیزم الان میگم بیاد
چاعان: مامانم داشت صدام میکرد رفتم ببینم چی شد
یازگی: چاعان بیا یکی باهات کار داره
چاعان: کی؟!
یازگی: یه دختر ناز یعنی ایشون
چاعان:دیدم یه دختر بچه اومد دنبالم رفتم باهاش ببینم چی کارم داره دیدم منو برد اون ور دیدم که دوتا دختر اونجا وایستادن وقتی به یکی شون نگاه کردم دلم یه جوری شد فکر کنم عاشقش شدم چون نتونستم خودمو کنترل کنم و برای همین همون لحظه رفتم میدونم کارم زشته بود ولی خب
یازگی : چی شد چاعان
چاعان:هیچی
چند ماه بعد
لیا : اخش بعد چند ماه سفر بلخر اومدین خونه مون خیلی دلم برای خونه مون تنگ شد بود
سیران : منم راستی همسایه پایینی رفت مسارفت حالا حالت فکر نکنم بیام
لیا : خب
سیران: هیچی
چند هفته بعد
چاعان: رسیدیم بلخر خونه
یازگی : چاعان قرار با سیران خانوم بریم بیرون
چاعان : باشه
سیران : لیااااا امشب با همسایه میریم بیرون
لیا: اها باش کجا میریم حالا؟
سیران : دریا
توآنا : اخ جونم میریم دریا اونم با چاعان
لیا : اهوم 😕
پارت۲
هیلا : راست میگی پس من بیرم در بزنم
لیتو : نههههههه هیلا نه توروخدا در نزن
هیلا:😂 در زدم
یازگی: سلام دخترم جانم چی شد ؟
هیلا: میشه بگید پسرتون بیاد ؟
لیتو: سلام خاله هیلا چرا در زدی ببخشید
یازگی: چه ببخشید دخترا اشکال نداره عزیزم الان میگم بیاد
چاعان: مامانم داشت صدام میکرد رفتم ببینم چی شد
یازگی: چاعان بیا یکی باهات کار داره
چاعان: کی؟!
یازگی: یه دختر ناز یعنی ایشون
چاعان:دیدم یه دختر بچه اومد دنبالم رفتم باهاش ببینم چی کارم داره دیدم منو برد اون ور دیدم که دوتا دختر اونجا وایستادن وقتی به یکی شون نگاه کردم دلم یه جوری شد فکر کنم عاشقش شدم چون نتونستم خودمو کنترل کنم و برای همین همون لحظه رفتم میدونم کارم زشته بود ولی خب
یازگی : چی شد چاعان
چاعان:هیچی
چند ماه بعد
لیا : اخش بعد چند ماه سفر بلخر اومدین خونه مون خیلی دلم برای خونه مون تنگ شد بود
سیران : منم راستی همسایه پایینی رفت مسارفت حالا حالت فکر نکنم بیام
لیا : خب
سیران: هیچی
چند هفته بعد
چاعان: رسیدیم بلخر خونه
یازگی : چاعان قرار با سیران خانوم بریم بیرون
چاعان : باشه
سیران : لیااااا امشب با همسایه میریم بیرون
لیا: اها باش کجا میریم حالا؟
سیران : دریا
توآنا : اخ جونم میریم دریا اونم با چاعان
لیا : اهوم 😕
۴.۱k
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.