پارت ۱۹
حمایت ها کم بود ولی گذاشتم
ویو لیان همه جا رو گشتیم واقعا خبری از ات نیست به گوشیش زنگ زدیم ولی کسی جواب نمیداد
حال کوک اصلا خوب نیست و از دیشب چشماشو رو هم نبسته واقعا داریم دیونه میشیم که یهو گوشی كوک زنگ میخوره و میبینیم که ات زنگ داره میزنه
کوک بدون مکث جواب میده الو ات عزیزم بکو کجایی لطفا بگو. کجایی بزار بیام دنبالت باشه
جی هو: به به اقای جئون خوبی ات نه دیگه بر نمیگرده حتی اگه بخواد من. نمیزارم برگرده اینجا جاش بهتره خواستم بگم که انقد دنبالش نگردید خداحافظ بوق بوق
کوک: لعنتییییییی داد
لیان: کوک اروم باش
لارا: میتونیم بریم گوشیو هک کنیم که کجاس ها؟!
کوک: اره ولی من کسیو نمیشناسم
لارا: من کسیو میشناسم بیاین بریم
لیان: بریم ولی وسایلامون
لارا: میزارمشون تو ماشین
لیان: اوک
سریع رفتن به مکانی که لارا گفت
ویو ات
در باز شد جی هو برام غذا اورده بود و گفت بیب انقدر وحشی بازی نکن هوم؟! خوشحال باش میخوایم بریم امریکا
ات محکم سینی تو دستش و انداختم و گفتم هیچوقت تکرار میکنم هیچوقت حق نداری بهم بگی بیب فهمیدی تازه من با تو هیچ جایی نمیام حالا از اتاق گمشو اگه نمیری من برم هوم.
ویو جی هو
جی هو اعصاب خیلی بهم ریخت سریع از اتاق رفتم چون نمیخواستم مرتکب اشتباهی بشم همه چی باید به درستی پیش بره
ویو ات: نمیتونم درک کنم کسی دیگه ای به جز کوک منو بیب صدا کنه من عاشقم ولی اون چی کرد دوباره شروع کرد به گریه
ویو کوک
رفتیم یه جا که یه پسره ی بود بهش گفتیم این کسی که به تماس گرفته کجاس اردسش همه چیو بده
پسره گفت اوک صبر کنین
پسره: تموم شد ولی
کوک: ولی چی هوم
پسره: اینجا مکانی که نشون میده خیلی راهش خطرناکه
کوک: به درک
پسره ماشیناتون چین ها
کوک: اونا که دمه درن
پسره. نگاهیی انداخت و.گفت نه خیر اینا بدرد این راه نمیخورن بیاین با ماشین من بریم
لیان: نه کوک نمیشه
کوک: چاره ی دیگه ای نداریم لیان باید بریم اگه شما میترسید میتونید
لارا: پرید وسط حرف کوک همین جوری که ات برا تو مهمه برا ما هم مهمه ( راوی: یکی از این رفیقا لطفاااااااا)
کوک پس بریم با ماشین اون پسره حرکت کردیم
لیان: عصبانیت تو صورت کوک موج میزد واقعا نمیدونم باید چیکار کنیم ات واقعا نمیتونه جی هو رو تحمل. کنه ولی الان پیش اونه
راویی: راه خیلی بد بود باید همش از تپه ها رد میشدن واقعا ترسناک بود هرلحظه ممکن بود ماشین از تپه میوفته (اقای جئون به فکر خودت نیستی به فکر ارمیات باش)
واقعا رفتن با ماشین کوک غیر ممکنه چون اونا واسه کوه که ساخته نشندن
ولی پسره از اینکه انقدر خوب ادرسو بلد باشه و از این ماشین ها داشته باشه عجبیه
پسره: رسیدم
کوک: کجاست ها
اونا خونه رو نمیبینه واقعا اون
کوک: اون خیلی دوره
پسره متاسفم ولی ماشین دیگه نمیتونه انقدر بره خودتون بقیشو پیاده برین
کوک: باشه پسر ممنون واقعا
پسره: خواهش میکنم امید وارم بتونین اون کسی که میخواید رو پیدا کنین ولی اینن خونه که نه این قصر که میبینید کار هروزشه ها هرروز هزار تا دختر و پسر میاره ولی نمیدونم باهاشون. چکار میکنه
کوک: تو از کجا میدونی
جی هو: هزار نفر همیشه میخوان من ببینم شماره ای باهاش تماس. گرفتن کیه و کجاست و بیشترش اینجان مواظب باشین
کوک: متشکرم خداحافظ بابت کارت ممنون
بچع ها بریم دیگع
لارا: حرکت کردیم ولی من واقعا اینجا رو نمیشناسم
لارا: لیان تو اینجا رو میشناسی با ترس
لیان نه نمیشناسم ترسیدی؟!
لارا: یکم نه خیلی
لیان: دستتو بده من(راوی: سبحان الله)
لارا: بچه ها حالا باید چطوری بریم داخل کسی میدونه
کوک: اینجا خیلی مامور هست ولی باید لارا طعمه بشه
لارا: طعمه باشه ولی کاری که باهم ندارن
کوک: قول میدم اتفاقی برات نمیوفته
لارا:(از اون قولایی که به خواهرم دادیی الان انقدر اذیتش کردی معلوم نیست کدوم گوریه تو دلش)
لارا اوک
کوک: قطعا میبرنتت پیش جی هو اتفاقی نیموفتده
اگه گفتن چرا اومدی بگو اومدم دنبال ات و من تنهام
لارا: باشه
لیان و منو تو میریم پشت این خونه خوب و بعدش یکی از شیشه ها رو میشکونیم قطعا همه میان ببینن پنجره چرا شکسته ولی ما از یه پنجره وارد اتاق دیگه میشیم و اتو فراری میدیم و لارا رو هم که میفرستن پیش ات باهم فراریشون میدیم اوک ادامه پارت بعدیی جا نشد متاسفانه
ویو لیان همه جا رو گشتیم واقعا خبری از ات نیست به گوشیش زنگ زدیم ولی کسی جواب نمیداد
حال کوک اصلا خوب نیست و از دیشب چشماشو رو هم نبسته واقعا داریم دیونه میشیم که یهو گوشی كوک زنگ میخوره و میبینیم که ات زنگ داره میزنه
کوک بدون مکث جواب میده الو ات عزیزم بکو کجایی لطفا بگو. کجایی بزار بیام دنبالت باشه
جی هو: به به اقای جئون خوبی ات نه دیگه بر نمیگرده حتی اگه بخواد من. نمیزارم برگرده اینجا جاش بهتره خواستم بگم که انقد دنبالش نگردید خداحافظ بوق بوق
کوک: لعنتییییییی داد
لیان: کوک اروم باش
لارا: میتونیم بریم گوشیو هک کنیم که کجاس ها؟!
کوک: اره ولی من کسیو نمیشناسم
لارا: من کسیو میشناسم بیاین بریم
لیان: بریم ولی وسایلامون
لارا: میزارمشون تو ماشین
لیان: اوک
سریع رفتن به مکانی که لارا گفت
ویو ات
در باز شد جی هو برام غذا اورده بود و گفت بیب انقدر وحشی بازی نکن هوم؟! خوشحال باش میخوایم بریم امریکا
ات محکم سینی تو دستش و انداختم و گفتم هیچوقت تکرار میکنم هیچوقت حق نداری بهم بگی بیب فهمیدی تازه من با تو هیچ جایی نمیام حالا از اتاق گمشو اگه نمیری من برم هوم.
ویو جی هو
جی هو اعصاب خیلی بهم ریخت سریع از اتاق رفتم چون نمیخواستم مرتکب اشتباهی بشم همه چی باید به درستی پیش بره
ویو ات: نمیتونم درک کنم کسی دیگه ای به جز کوک منو بیب صدا کنه من عاشقم ولی اون چی کرد دوباره شروع کرد به گریه
ویو کوک
رفتیم یه جا که یه پسره ی بود بهش گفتیم این کسی که به تماس گرفته کجاس اردسش همه چیو بده
پسره گفت اوک صبر کنین
پسره: تموم شد ولی
کوک: ولی چی هوم
پسره: اینجا مکانی که نشون میده خیلی راهش خطرناکه
کوک: به درک
پسره ماشیناتون چین ها
کوک: اونا که دمه درن
پسره. نگاهیی انداخت و.گفت نه خیر اینا بدرد این راه نمیخورن بیاین با ماشین من بریم
لیان: نه کوک نمیشه
کوک: چاره ی دیگه ای نداریم لیان باید بریم اگه شما میترسید میتونید
لارا: پرید وسط حرف کوک همین جوری که ات برا تو مهمه برا ما هم مهمه ( راوی: یکی از این رفیقا لطفاااااااا)
کوک پس بریم با ماشین اون پسره حرکت کردیم
لیان: عصبانیت تو صورت کوک موج میزد واقعا نمیدونم باید چیکار کنیم ات واقعا نمیتونه جی هو رو تحمل. کنه ولی الان پیش اونه
راویی: راه خیلی بد بود باید همش از تپه ها رد میشدن واقعا ترسناک بود هرلحظه ممکن بود ماشین از تپه میوفته (اقای جئون به فکر خودت نیستی به فکر ارمیات باش)
واقعا رفتن با ماشین کوک غیر ممکنه چون اونا واسه کوه که ساخته نشندن
ولی پسره از اینکه انقدر خوب ادرسو بلد باشه و از این ماشین ها داشته باشه عجبیه
پسره: رسیدم
کوک: کجاست ها
اونا خونه رو نمیبینه واقعا اون
کوک: اون خیلی دوره
پسره متاسفم ولی ماشین دیگه نمیتونه انقدر بره خودتون بقیشو پیاده برین
کوک: باشه پسر ممنون واقعا
پسره: خواهش میکنم امید وارم بتونین اون کسی که میخواید رو پیدا کنین ولی اینن خونه که نه این قصر که میبینید کار هروزشه ها هرروز هزار تا دختر و پسر میاره ولی نمیدونم باهاشون. چکار میکنه
کوک: تو از کجا میدونی
جی هو: هزار نفر همیشه میخوان من ببینم شماره ای باهاش تماس. گرفتن کیه و کجاست و بیشترش اینجان مواظب باشین
کوک: متشکرم خداحافظ بابت کارت ممنون
بچع ها بریم دیگع
لارا: حرکت کردیم ولی من واقعا اینجا رو نمیشناسم
لارا: لیان تو اینجا رو میشناسی با ترس
لیان نه نمیشناسم ترسیدی؟!
لارا: یکم نه خیلی
لیان: دستتو بده من(راوی: سبحان الله)
لارا: بچه ها حالا باید چطوری بریم داخل کسی میدونه
کوک: اینجا خیلی مامور هست ولی باید لارا طعمه بشه
لارا: طعمه باشه ولی کاری که باهم ندارن
کوک: قول میدم اتفاقی برات نمیوفته
لارا:(از اون قولایی که به خواهرم دادیی الان انقدر اذیتش کردی معلوم نیست کدوم گوریه تو دلش)
لارا اوک
کوک: قطعا میبرنتت پیش جی هو اتفاقی نیموفتده
اگه گفتن چرا اومدی بگو اومدم دنبال ات و من تنهام
لارا: باشه
لیان و منو تو میریم پشت این خونه خوب و بعدش یکی از شیشه ها رو میشکونیم قطعا همه میان ببینن پنجره چرا شکسته ولی ما از یه پنجره وارد اتاق دیگه میشیم و اتو فراری میدیم و لارا رو هم که میفرستن پیش ات باهم فراریشون میدیم اوک ادامه پارت بعدیی جا نشد متاسفانه
۵.۹k
۲۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.