فیک تکپارتی

پارت آخر
یه ماشین
با سرعت زیاد زد زیرش....
+جیغغغغغغغغغغ
ته به هوا برت شد و افتاد زمین
چشمام پر از اشک شد
دویدم سمتش و گذاشتمش تو بغلم
+تهیونگا خواهش میکنم هق هق من و تنها نذار هق هق
-بااااابانوی من همیشه پیشتم (با صدای پر خراش و ضعیف و غمناک)
دستشو گذاشت روی صورتم و صورتم نزیک خودش کرد
-اینو بدون که همیشه عاشقتم
منو بوسید و چشماشو بست

پرش زمانی بیمارستان
دم اتاق اورژانس منتظر بودم
لباسم خون آلود بود و همینطور اشک میریختم
یهوو دکتر اومد بیرون
&خانم پارک تسلیت عرض میکنم
ما آقای کیم رو از دست دادیم
+حیییییییغ نهههه تهیونگممممممم هققققق هقققق نهههه جیغغغغغغ
همینطور که اشک میریختم یه نسیم عجیبی از کنارم گذر کرد انگار منو به یه جایی میخواست ببره
سرمو گرفتم بالا و چشمم به پنجرع باز بیمارستان خورد
خوشه من باید
برم پیش تهیونگ
بلند شدم و دویدم به سمت پنجره به پایین نگاه کردم
انگار اون پایین بهشت بود
پامو لب بنجره گذاشتم
و خودمو انداختم پایین
سقوط
سیاهی
و تمام
چشمامو باز کردم
یه جایی بودم انگار وسط آسمون
بند شدم و دور و برمو نگاه کردم
یهو ینفر از پشت سرم بهم گفت
-ا/ت
+تهیونگ هق هق تو زندع ای
-نه پرنسس تو مردی
+مهم نیس مهم اینه که پیش توام
دویدم توی بغلش و مرا

بوسید



پایان

میدونم ریدم هق هق
طوری نیس
نیازه ادم گاهی وقتا برینه
به هر حال فیکه
ولی میتونه واقعیت هم باشه برای کسایع دیگه
نه تهیونگ!!!!
به هرحال خودمم گریم گرف
حالا فهشی چیزی داشتی
راحت باش و تو کامنت بگو
بای