عشق در نگاه اول پارت 17
(سلام بچه ها ببخشید ی هفته نبودم کرونا گرفتم ولی خیلی کمه از امروز دیگه مثل قبل هرشب براتون پارت میزارم و به این فکر کردم که همیشه شب ها بزارم نظرتون چیه من صبح ها کلی کار دارم شب ها بنظرم بهتره شما هم بیشتر شب ها میاید ویسگون خب بریم سراغ پارت 17😘)
ات ویو
رفتم بالا دره اتاق لونا رو زدم
لونا: بله( با لحن خوابالود)
ات:صبح بخیر بیا صبحانه بخر
لونا: سلام ات باشه الان میام اگه اذیت نمیشید
ات: نه این چه حرفیه ناراحت کجا بود بیا پایین زود باش
لونا: ممنون تو خیلی مهربونی
ات: مرسی😊
ات داشت میرفت که لونا صداش زد
لونا: ات ببخشید میشه درباره حرفای دیشب به کوک هیچی نگی
ات: باشه خیالت راحت
لونا: مرسی
ات: حالا بسته بیا پایین
لونا:باشه
رفتیم پایین دیدم کوک نشسته کنار میز
ات: کوک چرا هیچی نخوردی
کوک: منتظر بودم تو بیای
ات: مرسی لونا بیا بشین
لونا: اومدم
صبحانه خوردیم و ظرف هارو منو لونا شستیم لونا رفت وسایل هاشو جمع کرد و اومد پایین ساعت شیش عصر بود لونا خدافظی کرد و رفت برگشتم سمت کوک دیدم داره یجوری نگام میکنه
ات: چیه
کوک: تو الان دوست دختر منی
ات: خب یجورایی آره
کوک: واقعا
ات: ....
کوک اومد پیش گوشم و گفت کاره دیروزم تموم نشده منو بغل کرد و برد اتاق خودش منو رو تخت گذاشت و لباس هاشو در آورد خیلی خجالت میکشیدم اومد سمتم
کوک: لباسات من در بیارم یا خودت
ات: تو
کوک: باشه
و.....
منتظر پارت بعد باشید
شرط ها
۱۰ تا لایک
۱۵ تا کامنت 😘
ات ویو
رفتم بالا دره اتاق لونا رو زدم
لونا: بله( با لحن خوابالود)
ات:صبح بخیر بیا صبحانه بخر
لونا: سلام ات باشه الان میام اگه اذیت نمیشید
ات: نه این چه حرفیه ناراحت کجا بود بیا پایین زود باش
لونا: ممنون تو خیلی مهربونی
ات: مرسی😊
ات داشت میرفت که لونا صداش زد
لونا: ات ببخشید میشه درباره حرفای دیشب به کوک هیچی نگی
ات: باشه خیالت راحت
لونا: مرسی
ات: حالا بسته بیا پایین
لونا:باشه
رفتیم پایین دیدم کوک نشسته کنار میز
ات: کوک چرا هیچی نخوردی
کوک: منتظر بودم تو بیای
ات: مرسی لونا بیا بشین
لونا: اومدم
صبحانه خوردیم و ظرف هارو منو لونا شستیم لونا رفت وسایل هاشو جمع کرد و اومد پایین ساعت شیش عصر بود لونا خدافظی کرد و رفت برگشتم سمت کوک دیدم داره یجوری نگام میکنه
ات: چیه
کوک: تو الان دوست دختر منی
ات: خب یجورایی آره
کوک: واقعا
ات: ....
کوک اومد پیش گوشم و گفت کاره دیروزم تموم نشده منو بغل کرد و برد اتاق خودش منو رو تخت گذاشت و لباس هاشو در آورد خیلی خجالت میکشیدم اومد سمتم
کوک: لباسات من در بیارم یا خودت
ات: تو
کوک: باشه
و.....
منتظر پارت بعد باشید
شرط ها
۱۰ تا لایک
۱۵ تا کامنت 😘
۱۴.۲k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.