🖇فراز و نشیب 🖇...PART ⁹
V... RHS:
ارسلان: چجوری تا صب میخواب اینجا بخوابی
دیانا: خودم یکاریش میکنم فقط....
ارسلان: فقط چی ...
دیانا : کار دیگه ای تو رستوران نیس که من انجام بدم ؟
ارسلان: واسه چی
دیانا: سه روز دیگه باید۵ ملیون بدم به صابخونه و هنوز فقط ۸۰۰ تومنش رو دارم
ارسلان: تو رستوران کاری نداریم
دیانا:باشه پس ... شبت بخیر
ارسلان: هوفف لجبازی نکن بیا تو
دیانا: راحتم برو بخواب شب خوش ... درو بست و منم رفتم گوشه در و زانو هام رو تو بغلم گرفتم ... نمیدونستم چیکار کنم هیچ راهی نبود ... ولی اگه کل اثاثیه خونه رو بفروشم میتونم یه ملیون در بیارم عالی میشد
ارسلان: دیانا دختر بدی نبود ... خیلی با شرایطش سازگار بود .. الان یه سال بود که اینجا زندگی میکرد اولی که اومد کل اثاثیه رو خودش آورد هروز میدیدم که وسایل سنگین رو بلند میکنه و از راه پله ها میاره بالا
ارسلان: چجوری تا صب میخواب اینجا بخوابی
دیانا: خودم یکاریش میکنم فقط....
ارسلان: فقط چی ...
دیانا : کار دیگه ای تو رستوران نیس که من انجام بدم ؟
ارسلان: واسه چی
دیانا: سه روز دیگه باید۵ ملیون بدم به صابخونه و هنوز فقط ۸۰۰ تومنش رو دارم
ارسلان: تو رستوران کاری نداریم
دیانا:باشه پس ... شبت بخیر
ارسلان: هوفف لجبازی نکن بیا تو
دیانا: راحتم برو بخواب شب خوش ... درو بست و منم رفتم گوشه در و زانو هام رو تو بغلم گرفتم ... نمیدونستم چیکار کنم هیچ راهی نبود ... ولی اگه کل اثاثیه خونه رو بفروشم میتونم یه ملیون در بیارم عالی میشد
ارسلان: دیانا دختر بدی نبود ... خیلی با شرایطش سازگار بود .. الان یه سال بود که اینجا زندگی میکرد اولی که اومد کل اثاثیه رو خودش آورد هروز میدیدم که وسایل سنگین رو بلند میکنه و از راه پله ها میاره بالا
۱۵.۹k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.