فن فیک مایکی پارت نمیدونم چند
سلامممم به نفت های خوشگل گلمممممم خبببب بلاخره پارت نمیدونم چندددد فقط امیدوارم فحش نخورم چون یه چند مدت پارت ندادم ولی خو برا کی مهمه حالا بریم ادامش رو بنویسیم
ویو نویسنده:
اما:بیشعور😑
مایکی:سیبزمینی
اما:کدوتنبل کپک زده
مایکی:دختره ی جن زده
و همچنان سنجو و ا/ت رو مشاهده میکنین که دارن مثل جغد نگاه میکنن
ا/ت:اینا همیشه اینطورین؟
سنجو:آره بابا ابراز علاقشون همینطوریه
ا/ت:عجبببببب
اما:قاتل درویاکی خوار
مایکی:ای
سنجو:بابا دو دقیقه خفه میشینننننن(داد)
مایکی:...
اما:...
ا/ت:...
سنجو:اخیشششش بلاخره آرامش گرفتم
اما:خو دیگه حالا بیاین بریم
اما و سنجو زود تر رفتن بیرون و تا ا/ت هم خواست بره بیرون مایکی دستش رو گرفت
ا/ت:مایکی چیزی شده؟
مایکی:نه...میشه بعدا بری
ا/ت:برا چی
مایکی:...(نگاه مظلوم)
ا/ت:...باشه بابا
ا/ت میره رو تخت مایکی میشینه و مایکی هم کنارش میشینه
ا/ت:خببب...چرا خواستی اینجا باشم
مایکی:چون خواب از سرم پریده
ا/ت:خو چرا من باید بیام اینجا
مایکی:چون حوصلم سر میره
ا/ت:...😐
مایکی:چیه
ا/ت:چرا حس میکنم میخوای یه چیزی بگی
مایکی:ها نه بابا چیزی نمیخوام بگم(سرخ)
ا/ت:چرا سرخ شدی؟
مایکی:هاااا کی گفته من سرخ شدم(لبخند چشم بسته دختر کش و همچنان سرخ تر)
اندر ذهن ا/ت:چرا سرخ میشه گوگولی میشههه
ا/ت:راستی گفته بودی فردا ساعت ۹ قراره یه چیزی بگی چرا الان نمیگی
مایکی:الان چرا بگم
ا/ت:تا دیگه فردا نگی
مایکی:خبببب میخواستم بگم
میدانم ریدم بدم ریدممممم ولی خو بقیش فرداااا صب کلاس زبان دارممم پس بایییی
ویو نویسنده:
اما:بیشعور😑
مایکی:سیبزمینی
اما:کدوتنبل کپک زده
مایکی:دختره ی جن زده
و همچنان سنجو و ا/ت رو مشاهده میکنین که دارن مثل جغد نگاه میکنن
ا/ت:اینا همیشه اینطورین؟
سنجو:آره بابا ابراز علاقشون همینطوریه
ا/ت:عجبببببب
اما:قاتل درویاکی خوار
مایکی:ای
سنجو:بابا دو دقیقه خفه میشینننننن(داد)
مایکی:...
اما:...
ا/ت:...
سنجو:اخیشششش بلاخره آرامش گرفتم
اما:خو دیگه حالا بیاین بریم
اما و سنجو زود تر رفتن بیرون و تا ا/ت هم خواست بره بیرون مایکی دستش رو گرفت
ا/ت:مایکی چیزی شده؟
مایکی:نه...میشه بعدا بری
ا/ت:برا چی
مایکی:...(نگاه مظلوم)
ا/ت:...باشه بابا
ا/ت میره رو تخت مایکی میشینه و مایکی هم کنارش میشینه
ا/ت:خببب...چرا خواستی اینجا باشم
مایکی:چون خواب از سرم پریده
ا/ت:خو چرا من باید بیام اینجا
مایکی:چون حوصلم سر میره
ا/ت:...😐
مایکی:چیه
ا/ت:چرا حس میکنم میخوای یه چیزی بگی
مایکی:ها نه بابا چیزی نمیخوام بگم(سرخ)
ا/ت:چرا سرخ شدی؟
مایکی:هاااا کی گفته من سرخ شدم(لبخند چشم بسته دختر کش و همچنان سرخ تر)
اندر ذهن ا/ت:چرا سرخ میشه گوگولی میشههه
ا/ت:راستی گفته بودی فردا ساعت ۹ قراره یه چیزی بگی چرا الان نمیگی
مایکی:الان چرا بگم
ا/ت:تا دیگه فردا نگی
مایکی:خبببب میخواستم بگم
میدانم ریدم بدم ریدممممم ولی خو بقیش فرداااا صب کلاس زبان دارممم پس بایییی
۴.۷k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.