Part 43💗✨
Part 43💗✨
*ویو نویسنده*
بورام با ترس و لرز به سمت کمد طبقه بالا رفت و قایم شد...یعنی اون شخص که شیشه رو شکسته کی بود؟
*ویو بورام*
ترسیده به سرم کمد رفتم و قایم شدم و سر جام خشکم زد تا وقتی که کوک بیاد
نشسته بودم که صدای قدم های نا اشنایی رو شنیدم...اروم اروم به سمت بالا اومد و صدای پاها نزدیک تر و ترسناک تر شد.
ترسیده بودم و دستام و صورتم عرق کرده بودن...سر جام بودم که در اتاق به ارومی باز شد و اون ادم با خونسردی کامل وارد اتاق شد
از لای در بهش نگاه کردم...یه مرد قد بلند که کلاه و ماسک داشت و یه دستش تو جیبش بود تو یه دست یه کاغذ داشت!
چون پشتش به من بود، من و ندید
در کمال تعجب هیچ کاری نکرد فقط کاغذ و گذاشت رو میز و میخواست بره که صدای اژیر پلیس اومد!
مرد ترسید و خودشو از پنجره انداخت پایین البته بعید میدونم بلایی سرش اومده باشه چون ارتفاع پنجره و زمین خیلی کمه و ممکنه که فرار کنه...
پلیس بعد از چند ثانیه وارد خونه شد و چندتاشون اومدن طبقه بالا
من که مطمعن شدم همه جا امنه کم کم از کمد بیرون اومدم و یکی از پلیسا سمتم اومد تا کمکم کنه بلند شم.
پلیس:خانم حالتون خوبه؟
بورام:بله خوبم تونستید اون مرد و بگیرید؟
پلیس:خیر متسفانه ولی ازش چندتا سر نخ مونده که کمک میکنه پیداش کنیم
بورام:مرسی فقط چه سر نخی ازش دارید؟
پلیس:دوربین های مدار بسته خونه های بغلی و جزیاتی که شما به ما میدید
بورام:خوبه
پلیس:شما استراحت کنید ما کارای لازم و انجام میدیم
بورام:باشه مرسی
به سمت پایین رفتم یکم قدم زدم که دیدم جونگ کوک داره میدوعه به سمت خونه!
جونگ کوک:بورام خوبی؟ *نفس زنان
بورام:خوبم جونگکوکا
*جونگ کوک بورام و بغل کرد*
جونگکوک:خیلی ترسیدم بلایی سرت بیاد
بورام:نه داداشی من شیش تا جون دارم نمیمیرم*با خنده
جونگکوک:خدا نکنه عه این چه حرفیه
بورام:راستی کوک من بهت نگفتم شیشه شکسته چرا به پلیس زنگ زدی؟
جونگکوک:صدای شکسته شدنش و شنیدم و دیگه نشد حرف بزنیم منم زنگ زدم پلیس
بورام:اها الان گرفتم چی شد راستی پلیسا بالان
جونگ کوک:تو اینجا بشین تا من برم باهاشون حرف بزنم.
بورام:باشه
شرط:16 لایک و نظراتتون رو تو کامنتا بنویسید😊💙
*ویو نویسنده*
بورام با ترس و لرز به سمت کمد طبقه بالا رفت و قایم شد...یعنی اون شخص که شیشه رو شکسته کی بود؟
*ویو بورام*
ترسیده به سرم کمد رفتم و قایم شدم و سر جام خشکم زد تا وقتی که کوک بیاد
نشسته بودم که صدای قدم های نا اشنایی رو شنیدم...اروم اروم به سمت بالا اومد و صدای پاها نزدیک تر و ترسناک تر شد.
ترسیده بودم و دستام و صورتم عرق کرده بودن...سر جام بودم که در اتاق به ارومی باز شد و اون ادم با خونسردی کامل وارد اتاق شد
از لای در بهش نگاه کردم...یه مرد قد بلند که کلاه و ماسک داشت و یه دستش تو جیبش بود تو یه دست یه کاغذ داشت!
چون پشتش به من بود، من و ندید
در کمال تعجب هیچ کاری نکرد فقط کاغذ و گذاشت رو میز و میخواست بره که صدای اژیر پلیس اومد!
مرد ترسید و خودشو از پنجره انداخت پایین البته بعید میدونم بلایی سرش اومده باشه چون ارتفاع پنجره و زمین خیلی کمه و ممکنه که فرار کنه...
پلیس بعد از چند ثانیه وارد خونه شد و چندتاشون اومدن طبقه بالا
من که مطمعن شدم همه جا امنه کم کم از کمد بیرون اومدم و یکی از پلیسا سمتم اومد تا کمکم کنه بلند شم.
پلیس:خانم حالتون خوبه؟
بورام:بله خوبم تونستید اون مرد و بگیرید؟
پلیس:خیر متسفانه ولی ازش چندتا سر نخ مونده که کمک میکنه پیداش کنیم
بورام:مرسی فقط چه سر نخی ازش دارید؟
پلیس:دوربین های مدار بسته خونه های بغلی و جزیاتی که شما به ما میدید
بورام:خوبه
پلیس:شما استراحت کنید ما کارای لازم و انجام میدیم
بورام:باشه مرسی
به سمت پایین رفتم یکم قدم زدم که دیدم جونگ کوک داره میدوعه به سمت خونه!
جونگ کوک:بورام خوبی؟ *نفس زنان
بورام:خوبم جونگکوکا
*جونگ کوک بورام و بغل کرد*
جونگکوک:خیلی ترسیدم بلایی سرت بیاد
بورام:نه داداشی من شیش تا جون دارم نمیمیرم*با خنده
جونگکوک:خدا نکنه عه این چه حرفیه
بورام:راستی کوک من بهت نگفتم شیشه شکسته چرا به پلیس زنگ زدی؟
جونگکوک:صدای شکسته شدنش و شنیدم و دیگه نشد حرف بزنیم منم زنگ زدم پلیس
بورام:اها الان گرفتم چی شد راستی پلیسا بالان
جونگ کوک:تو اینجا بشین تا من برم باهاشون حرف بزنم.
بورام:باشه
شرط:16 لایک و نظراتتون رو تو کامنتا بنویسید😊💙
۳.۳k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.