سالگردِ ارتحالِ جنبشی ست که وقتی قصد داره توی تریبون های
سالگردِ ارتحالِ جنبشیست که وقتی قصد داره توی تریبونهای پر زرق و برق حرف بزنه، میگه «آزادی» اما ضدِ آزادیترین جنبشیه که در این ۴۳ سال «در دنیا» دیده شده.
شعارِ جذابِ لیبرالیسم (و البته شعاری که صرفاً سَرابش تحقق یافت) در باب آزادی اینه که «تو آنطور زندگی کن که دوست میداری بشرطی که آزادیِ تو به آزادیِ من صدمه نزنه».
خب! این جنبش که هیئت علمیِ تئوریزه کردنِ «عمامهپرانی» داره و مدتها کارش توجیهِ «ناامنسازیِ فضای جامعه» برای محجبهها بود چطور ممکنه بتونه نام «آزادیخواهی» روی خودش بذاره؟
جنبشی که بزرگترین هستههای عملیاتیش گروهکهای تجزیهطلبی هستن که میخوان ایران رو به ایرانستان تبدیل کنن چطور میتونه به خودش بگه «جنبش ملی»؟ یک جنبشِ ملی چطور ممکنه بتونه برای افزایش تحریمها علیه مردم و کشورش با اروپا و امریکا لابی کنه؟
جنبشی که صدای رسمیش در سمتِ چپ، از بزرگترین استعمارگر تاریخ، و در سمتِ راست، یکی از بزرگترین دیکتاتوریهای تیرانیِ تاریخ یعنی عربستان تغذیه میشه چطور جرئت میکنه نام مقدس «عدالت» رو که اساساً سیاستِ علوی و غایتِ انقلاب اسلامی بود به خودش لکهدار کنه؟
جنبشی که هیچوقت دعوت به مناظره و توضیحِ اهدافش رو نپذیرفت و در پاسخ گفت «شما دوهفتهٔ دیگه یا مُردید یا رفتید، چرا باید با شما گفتگو کنیم؟» چطور جرئت میکنه از کلمهٔ «گفتگو» در انشای سیاسی استفاده کنه؟
این جنبش نهتنها آزادیخواه نیست، نهتنها عدالتخواه نیست، نهتنها ملی نیست، نهتنها خواستار ایجاد بسترهای گفتگو نیست، بلکه خودش بزرگترین ضدِ شعارهای خودشه.
نهایتاً، جنبشی که حتی ضدِ پیشرفت و ضدِ اقتصاده و در کارنامهش، اعتصابِ اجباری، به زور بستنِ بازارها، تهدید کسبه، آسیب به مغازهها و فروشگاهها و بانکها، تهدید کامیونداران و رانندگان قطارهای باربری، آسیب به قطارها و کامیونها و حمله به منابع گازی کشور ثبت شده، حتی نمیتونه ادعای داشتنِ «دغدغهی اقتصادی» بکنه.
جنبش مهسا چیزی نبود جز نوزادِ عقیمِ سازمانهای اطلاعاتیِ غربی و موساد که هدفش نابود کردنِ تمام نقاط قوتِ فرهنگِ ایران و بازگردوندن ایران به دورانِ شبهمستعمرگیِ پهلویه.
راهِ گفتگو با این جنبش خیلی بسته بهنظر میرسه و دلیلش هم چیزی نیست جز شکستِ مفتضحانهی این جنبش از شعارهای خودش. این بیمایگی، سطحی بودن، عمق نداشتن، بیهدف و ناهماهنگ بودن رو، حتی نمیشه «جنبش» نامید. ززآ، اجتماعی از حرکتهای حقیر به جهاتِ گوناگونه که هرگز به سمت هدفی یگانه سلوک نکرد و نخواهد کرد. به همین دلیل هم قبل از شروعِ فعالیتش محکوم به شکست بود.
مولّف: محمدجواد خوشناموند
شعارِ جذابِ لیبرالیسم (و البته شعاری که صرفاً سَرابش تحقق یافت) در باب آزادی اینه که «تو آنطور زندگی کن که دوست میداری بشرطی که آزادیِ تو به آزادیِ من صدمه نزنه».
خب! این جنبش که هیئت علمیِ تئوریزه کردنِ «عمامهپرانی» داره و مدتها کارش توجیهِ «ناامنسازیِ فضای جامعه» برای محجبهها بود چطور ممکنه بتونه نام «آزادیخواهی» روی خودش بذاره؟
جنبشی که بزرگترین هستههای عملیاتیش گروهکهای تجزیهطلبی هستن که میخوان ایران رو به ایرانستان تبدیل کنن چطور میتونه به خودش بگه «جنبش ملی»؟ یک جنبشِ ملی چطور ممکنه بتونه برای افزایش تحریمها علیه مردم و کشورش با اروپا و امریکا لابی کنه؟
جنبشی که صدای رسمیش در سمتِ چپ، از بزرگترین استعمارگر تاریخ، و در سمتِ راست، یکی از بزرگترین دیکتاتوریهای تیرانیِ تاریخ یعنی عربستان تغذیه میشه چطور جرئت میکنه نام مقدس «عدالت» رو که اساساً سیاستِ علوی و غایتِ انقلاب اسلامی بود به خودش لکهدار کنه؟
جنبشی که هیچوقت دعوت به مناظره و توضیحِ اهدافش رو نپذیرفت و در پاسخ گفت «شما دوهفتهٔ دیگه یا مُردید یا رفتید، چرا باید با شما گفتگو کنیم؟» چطور جرئت میکنه از کلمهٔ «گفتگو» در انشای سیاسی استفاده کنه؟
این جنبش نهتنها آزادیخواه نیست، نهتنها عدالتخواه نیست، نهتنها ملی نیست، نهتنها خواستار ایجاد بسترهای گفتگو نیست، بلکه خودش بزرگترین ضدِ شعارهای خودشه.
نهایتاً، جنبشی که حتی ضدِ پیشرفت و ضدِ اقتصاده و در کارنامهش، اعتصابِ اجباری، به زور بستنِ بازارها، تهدید کسبه، آسیب به مغازهها و فروشگاهها و بانکها، تهدید کامیونداران و رانندگان قطارهای باربری، آسیب به قطارها و کامیونها و حمله به منابع گازی کشور ثبت شده، حتی نمیتونه ادعای داشتنِ «دغدغهی اقتصادی» بکنه.
جنبش مهسا چیزی نبود جز نوزادِ عقیمِ سازمانهای اطلاعاتیِ غربی و موساد که هدفش نابود کردنِ تمام نقاط قوتِ فرهنگِ ایران و بازگردوندن ایران به دورانِ شبهمستعمرگیِ پهلویه.
راهِ گفتگو با این جنبش خیلی بسته بهنظر میرسه و دلیلش هم چیزی نیست جز شکستِ مفتضحانهی این جنبش از شعارهای خودش. این بیمایگی، سطحی بودن، عمق نداشتن، بیهدف و ناهماهنگ بودن رو، حتی نمیشه «جنبش» نامید. ززآ، اجتماعی از حرکتهای حقیر به جهاتِ گوناگونه که هرگز به سمت هدفی یگانه سلوک نکرد و نخواهد کرد. به همین دلیل هم قبل از شروعِ فعالیتش محکوم به شکست بود.
مولّف: محمدجواد خوشناموند
۲.۱k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.