دانشگاه بی قانون
⛓️🔗دانشگاه بی قانون🔗⛓️
⛓️🔗 پارت ۶🔗⛓️
⛓️🤍ویو یوری🤍⛓️
بعد اون روز بلاهایی نمونده که سر جونگ کوک نیاورده باشم اونم کمی از من نداشت انقدر این کارارو انجام دادیم که خوب همو شناختیم میتونم حدس بزنم میخواد چیکار کنه البته ما هم باشگاهی هستیم دوتامون بوکس میریم بگذریم صبح شده بود ومن بازم زودتر از یجی بلند شدم نمیدونم چرا یوقت اون منو بلند نمیکنه رفتم از خواب بیدارش کردم باهم صبحونه خوردیم واسه اولین بار اگه شماهم اینجورین تو کامنتا بگین که حداقل بدونم تنها نیستم باهم آماده شدیم راه افتادیم رفتیم داخل دانشگاه تو کلاس شلوغ بود نمیدونم چرا به بنر نگاه کردم دیدم وای برامون مسابقه گذاشتن اونم گروهی تو هر گروه دونفر باید باشن منم به رو خودم نیوردم دست یجی هم گرفتم بردم کلاس وارد که شدیم همون اول قیافه ع.نه لورا رو دیدم پوزخند داشت نگام میکرد منم متقابل پوزخند زدم رفتیم نشستیم جونگ کوک و تهیونگ اومدن نشستن بعد معلم اومد تو و گفت معلم : خب بچه ها همون طور که شنیدید باید گروه تشکیل بدیم برای مسابقه یکی از بچه های کلاس گفت: این مسابقه اجباریه معلم : بله در این مسابقه قراره خیلی بهتون خوش بگذره و حتی به نمرات هم ربط داره بچه ها شروع کردن به پچ پچ کردن معلم گفت : ساکت میخوام اسامیه گروه رو بخونم برای نصف کلاس رو خوند رسید به لورا معلم : یانگ لورا و کانگ یوجین تو یگروه لورا خیلی عصبی شد همین طور یوجین یوجین ی قل.در بود مثل لورا ی چند وقتی بود مزاحمم میشد حتی چند بارم تحدیدم کرد که باهاش باشم ولی کو گوش شنوا منم به چپم نگرفتم معلم: هوانگ یجی و کیم تهیونگ تو ی گروه یلحظه تعجب کردم نه فقط من بلکه کله کلاس خودشون رو که نگید معلم : لی یوری و جعون جونگ کوک تو یگروه ی لحظه دوتا مون به هم نگاه کردیم یهو...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه ♥️✨️
⛓️🔗 پارت ۶🔗⛓️
⛓️🤍ویو یوری🤍⛓️
بعد اون روز بلاهایی نمونده که سر جونگ کوک نیاورده باشم اونم کمی از من نداشت انقدر این کارارو انجام دادیم که خوب همو شناختیم میتونم حدس بزنم میخواد چیکار کنه البته ما هم باشگاهی هستیم دوتامون بوکس میریم بگذریم صبح شده بود ومن بازم زودتر از یجی بلند شدم نمیدونم چرا یوقت اون منو بلند نمیکنه رفتم از خواب بیدارش کردم باهم صبحونه خوردیم واسه اولین بار اگه شماهم اینجورین تو کامنتا بگین که حداقل بدونم تنها نیستم باهم آماده شدیم راه افتادیم رفتیم داخل دانشگاه تو کلاس شلوغ بود نمیدونم چرا به بنر نگاه کردم دیدم وای برامون مسابقه گذاشتن اونم گروهی تو هر گروه دونفر باید باشن منم به رو خودم نیوردم دست یجی هم گرفتم بردم کلاس وارد که شدیم همون اول قیافه ع.نه لورا رو دیدم پوزخند داشت نگام میکرد منم متقابل پوزخند زدم رفتیم نشستیم جونگ کوک و تهیونگ اومدن نشستن بعد معلم اومد تو و گفت معلم : خب بچه ها همون طور که شنیدید باید گروه تشکیل بدیم برای مسابقه یکی از بچه های کلاس گفت: این مسابقه اجباریه معلم : بله در این مسابقه قراره خیلی بهتون خوش بگذره و حتی به نمرات هم ربط داره بچه ها شروع کردن به پچ پچ کردن معلم گفت : ساکت میخوام اسامیه گروه رو بخونم برای نصف کلاس رو خوند رسید به لورا معلم : یانگ لورا و کانگ یوجین تو یگروه لورا خیلی عصبی شد همین طور یوجین یوجین ی قل.در بود مثل لورا ی چند وقتی بود مزاحمم میشد حتی چند بارم تحدیدم کرد که باهاش باشم ولی کو گوش شنوا منم به چپم نگرفتم معلم: هوانگ یجی و کیم تهیونگ تو ی گروه یلحظه تعجب کردم نه فقط من بلکه کله کلاس خودشون رو که نگید معلم : لی یوری و جعون جونگ کوک تو یگروه ی لحظه دوتا مون به هم نگاه کردیم یهو...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه ♥️✨️
۱۴.۱k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.