ادامه تک پارتی جیمین
تک پارتی جیمین
اون جیمین بود!!!چقد تغییر کرده جذاب تر شده ولی یادم نمیره که چه غلطی خورده
رییس:خوش اومدید جناب
جیمین:ممنون کجا باید برم؟
رییس:الان میگم هایون برو جناب رو راهنمایی کن
هایون:باش(بدون استرس که ضایع نشه)
جیمین با تعجب به هایون نگاه میکرد ولی به رو نمیوورد
جیمین ویو
رسیدم بار از رییس اونجا پرسیدم کجا باید برم که یکی دیگه رو خبر کرد که راهنمایی کنه با دیدن طرف خشکم زد اون هایون بود چقد تغییر کرده....رسیدیم تو اتاق...هیشکی تو اتاق نبود بهترین فرصته برای توضیح
جیمین:هایونا..
هایون:جناب لطفا خودمونی نشین
جیمین:هایون متوجه ای چی میگی..تو بد برداشت کردی....اون طوری که فکر میکردی نبود
هایون:(خنده روی حرص)همه چیز و.... با چشای خودم........دیدم لازم به توجیح نی جناب
جیمین:اگع همه چیزو میدونی پس بعد کارم با من میای واسم توضیح میدی
هایون:چی؟منظورت چیه؟
جیمین:عاحح بیب یه برنامه عالی واست دارم(پوزخند)
هایون:نه گوش ک.......
ادامه حرفم با اومدن رئیس شرکت مقابل جیمین خورده شد
جیمین:(اشاره به هایون)تومیتونی بری.....خوش اومدید
یارو:ممنون
هایون با حرص از اتاق بیرون اومد
هایون:مرتیکه روانی(حرص)
جیمین:به رییس بار اشاره کرد که بیاد پیشش..پچ پچ میکردن درگوش هم گوشش
هایون:تنها راه برای نجاتم از این مخمصه این ک فرار کنم میشه گف آخرش بودم ولی رییس بار جلومو گرف
هایون:چیکار میکنی؟
رییس:قرار نیس جایی بری
هایون:ببینید پذیرایی کردنو بسپارید با یکی دیگه
رییس:بحث اون نیس دستور رئیسه
هایون:رییس؟
رییس:منظورم آقای پارکه
هایون:جیمین
رییس:آره همون که تو میگی
هایون:اما.......
رییس:حرف نباشه فعلا میری تو اتاق تا رییس بیاد
هایون:یعنی چی؟
اومد سمتم دستمو گرفت برد تا یکی از اتاقا منو پرت کرد تو درم قفل کرد
هایون:اهاییی؟چیکار میکنیییی؟درو باز کنننن(داد)آهای کسی نیس
هایون:عوضیای پَست
پرش زمانی دوساعت بعد
هایون ویو
دوساعت تو اون اتاق کوفتی موندم تا بالاخره درو باز کردن البته جیمین اومد داخل........
ادامه پارت بعد
اون جیمین بود!!!چقد تغییر کرده جذاب تر شده ولی یادم نمیره که چه غلطی خورده
رییس:خوش اومدید جناب
جیمین:ممنون کجا باید برم؟
رییس:الان میگم هایون برو جناب رو راهنمایی کن
هایون:باش(بدون استرس که ضایع نشه)
جیمین با تعجب به هایون نگاه میکرد ولی به رو نمیوورد
جیمین ویو
رسیدم بار از رییس اونجا پرسیدم کجا باید برم که یکی دیگه رو خبر کرد که راهنمایی کنه با دیدن طرف خشکم زد اون هایون بود چقد تغییر کرده....رسیدیم تو اتاق...هیشکی تو اتاق نبود بهترین فرصته برای توضیح
جیمین:هایونا..
هایون:جناب لطفا خودمونی نشین
جیمین:هایون متوجه ای چی میگی..تو بد برداشت کردی....اون طوری که فکر میکردی نبود
هایون:(خنده روی حرص)همه چیز و.... با چشای خودم........دیدم لازم به توجیح نی جناب
جیمین:اگع همه چیزو میدونی پس بعد کارم با من میای واسم توضیح میدی
هایون:چی؟منظورت چیه؟
جیمین:عاحح بیب یه برنامه عالی واست دارم(پوزخند)
هایون:نه گوش ک.......
ادامه حرفم با اومدن رئیس شرکت مقابل جیمین خورده شد
جیمین:(اشاره به هایون)تومیتونی بری.....خوش اومدید
یارو:ممنون
هایون با حرص از اتاق بیرون اومد
هایون:مرتیکه روانی(حرص)
جیمین:به رییس بار اشاره کرد که بیاد پیشش..پچ پچ میکردن درگوش هم گوشش
هایون:تنها راه برای نجاتم از این مخمصه این ک فرار کنم میشه گف آخرش بودم ولی رییس بار جلومو گرف
هایون:چیکار میکنی؟
رییس:قرار نیس جایی بری
هایون:ببینید پذیرایی کردنو بسپارید با یکی دیگه
رییس:بحث اون نیس دستور رئیسه
هایون:رییس؟
رییس:منظورم آقای پارکه
هایون:جیمین
رییس:آره همون که تو میگی
هایون:اما.......
رییس:حرف نباشه فعلا میری تو اتاق تا رییس بیاد
هایون:یعنی چی؟
اومد سمتم دستمو گرفت برد تا یکی از اتاقا منو پرت کرد تو درم قفل کرد
هایون:اهاییی؟چیکار میکنیییی؟درو باز کنننن(داد)آهای کسی نیس
هایون:عوضیای پَست
پرش زمانی دوساعت بعد
هایون ویو
دوساعت تو اون اتاق کوفتی موندم تا بالاخره درو باز کردن البته جیمین اومد داخل........
ادامه پارت بعد
۱۲.۶k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.