وقتی پسر خاله ات بود و....
ا.ت:ولم کنییید
(هیچ تکونی نخوردن)
جیغغغ**
کوک و تهیونگ همزمان از تخت افتادن پایین
تهیونگ :یا حضرت عباسسس چیشدهه؟؟
کوک:اینجا کجاست؟ تو کیی؟؟ جنگ شده؟؟
ا.ت:( یه نگاه معنا دار بهشون کرد و پاشد از اتاق رفت بیرون. )😑
(کوک و تهیونگ دوباره تکیه اشون رو دادن به تخت و خوابشون برد )
ا.ت:وارد دستشویی شدم کارای لازم رو انجام دادم اومدم بیرون رفتم لباسم رو هم عوض کردم.( اسلاید2)رفتم اشپزخونه تا واسشون صبحانه درست کنم.
15 مین بعد:
صبحانه حاضر شد رفتم تو اتاق تا صداشون کنم دیدم گرفتن دوباره خوابیدن.
چند بار صداشون کردم دیدم باز بیدار نمیشن
رفتم تو اشپزخونه دو لیوان اب یخ اوردم برگشتم تو اتاق و همزمان اب یخ رو ریختم تو سرشون
تهکوک:-جیغغغغغغغ-پریدن تو هوا
ا.ت:وای گوشم رفت مگه حموم زنونه است اینجا عیش. ( 😑)
پاشید بیاید صبحونه کوفت کنید.
تهیونگ:بیناموص ترسیدیمم چتهه وحشی نمیتونی عین ادم بیدار کنی؟؟؟
ا.ت:مگه شما ادمید که عین ادم بیدارتون کنم؟؟؟
کوک:( هنوز لود نشده)
ا.ت:جونگ کوک یا پا میشی یا به جون مامانم همین لیوانو میکنم تو کونت( عربده)
کوک:ها؟؟ چی؟ کون؟ لیوان؟؟ کونو مگه میکنن تو لیوان؟؟ 😴
ا.ت:ای خداااا.... اصلا به من بچه بهتون صبحونه نمیدم بشینین دیک همو بخورین
از اتاق خارج شد)
تهیونگ:داداش از الان بهت تسلیت میگم-دستش رو میزاره رو شونه کوک
کوک:بدبخت شدم نه؟ -گریه
تهیونگ:اشکال نداره گهیه که خودت خوردی پاشو بریم-دستش رو گرفت و بلندش کرد...
10 مین بعد:
ویو ا.ت:دیدم کوک و تهیونگ وارد اشپزخونه شدن
چه عجب از خواب بیدار شدین؟؟
تهیونگ:خو من دیشب ساعت 3 خوابیدمم
ا.ت:به من چه میخواستی نری ویلانی 😒
کوک و تهیونگ نشستن رو میز
ا.ت:چیه صبحونه میخواید؟؟
کوک و تهیونگ :ارهه مامانیی-بچه گونه
ا.ت:واهاییی گودوووکوچولوو .... 🫀🫀🫀
بیاید براتون کلی صبحونه درست کردمم
-شروع میکنه میز رو میچینه
بگیرید کوفت کنید قشنگای مننن
تهیونگ:خیلی دوستمون داره...
کوک:خیلی...
15 مین بعد از صبحانه:
ا.ت:بچه ها مامان زنگ زد پاشید جمع کنید بریم خونه خودمونن
تهیونگ :ها باشهه جمع کنید بریم.
ویو ا.ت:
پاشدم وسایل رو جمع کردم از ویلا خارج شدیم سوار ماشین شدیم و به سمت خونه راه افتادیم....
پارت بعد:80 لایک
(هیچ تکونی نخوردن)
جیغغغ**
کوک و تهیونگ همزمان از تخت افتادن پایین
تهیونگ :یا حضرت عباسسس چیشدهه؟؟
کوک:اینجا کجاست؟ تو کیی؟؟ جنگ شده؟؟
ا.ت:( یه نگاه معنا دار بهشون کرد و پاشد از اتاق رفت بیرون. )😑
(کوک و تهیونگ دوباره تکیه اشون رو دادن به تخت و خوابشون برد )
ا.ت:وارد دستشویی شدم کارای لازم رو انجام دادم اومدم بیرون رفتم لباسم رو هم عوض کردم.( اسلاید2)رفتم اشپزخونه تا واسشون صبحانه درست کنم.
15 مین بعد:
صبحانه حاضر شد رفتم تو اتاق تا صداشون کنم دیدم گرفتن دوباره خوابیدن.
چند بار صداشون کردم دیدم باز بیدار نمیشن
رفتم تو اشپزخونه دو لیوان اب یخ اوردم برگشتم تو اتاق و همزمان اب یخ رو ریختم تو سرشون
تهکوک:-جیغغغغغغغ-پریدن تو هوا
ا.ت:وای گوشم رفت مگه حموم زنونه است اینجا عیش. ( 😑)
پاشید بیاید صبحونه کوفت کنید.
تهیونگ:بیناموص ترسیدیمم چتهه وحشی نمیتونی عین ادم بیدار کنی؟؟؟
ا.ت:مگه شما ادمید که عین ادم بیدارتون کنم؟؟؟
کوک:( هنوز لود نشده)
ا.ت:جونگ کوک یا پا میشی یا به جون مامانم همین لیوانو میکنم تو کونت( عربده)
کوک:ها؟؟ چی؟ کون؟ لیوان؟؟ کونو مگه میکنن تو لیوان؟؟ 😴
ا.ت:ای خداااا.... اصلا به من بچه بهتون صبحونه نمیدم بشینین دیک همو بخورین
از اتاق خارج شد)
تهیونگ:داداش از الان بهت تسلیت میگم-دستش رو میزاره رو شونه کوک
کوک:بدبخت شدم نه؟ -گریه
تهیونگ:اشکال نداره گهیه که خودت خوردی پاشو بریم-دستش رو گرفت و بلندش کرد...
10 مین بعد:
ویو ا.ت:دیدم کوک و تهیونگ وارد اشپزخونه شدن
چه عجب از خواب بیدار شدین؟؟
تهیونگ:خو من دیشب ساعت 3 خوابیدمم
ا.ت:به من چه میخواستی نری ویلانی 😒
کوک و تهیونگ نشستن رو میز
ا.ت:چیه صبحونه میخواید؟؟
کوک و تهیونگ :ارهه مامانیی-بچه گونه
ا.ت:واهاییی گودوووکوچولوو .... 🫀🫀🫀
بیاید براتون کلی صبحونه درست کردمم
-شروع میکنه میز رو میچینه
بگیرید کوفت کنید قشنگای مننن
تهیونگ:خیلی دوستمون داره...
کوک:خیلی...
15 مین بعد از صبحانه:
ا.ت:بچه ها مامان زنگ زد پاشید جمع کنید بریم خونه خودمونن
تهیونگ :ها باشهه جمع کنید بریم.
ویو ا.ت:
پاشدم وسایل رو جمع کردم از ویلا خارج شدیم سوار ماشین شدیم و به سمت خونه راه افتادیم....
پارت بعد:80 لایک
۲۷.۸k
۰۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.