بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پاسخ قسمت دوم :
در کتاب حماسۀ حسینی، در بخش تحریف های عاشورا، نوشته است که فلان نقل دروغ است! به عنوان مثال: به گفتگوهای جناب لیلا با حضرت علی اکبر علیه السلام در کربلا و عاشورا اشاره کردند که ایشان اصلاً در کربلا نبود - یا به ماجرای قصۀ دامادی حضرت قاسم علیه السلام اشاره نمودند، که سراسر دروغ است - یا اشاره نمودند به این که در کتاب اسرار الشهاده نوشته شده است که لشکر عمر سعد در کربلا یک میلیون و ششصد هزار نفر بود که بسیار غیر منطقی، غیر مستند و البته دروغ و تحریف تاریخی میباشد. اما خود ایشان در همین بخش از کتاب، تصریح نمودند که در میان وقایع تاریخی، کمتر واقعهای است که از نظر نقلهای معتبر به اندازه حادثه کربلا غنی باشد.
حال، چون چند نقل غیر معتبر در قالب سخنرانی، شعر و مداحی بیان شده، چه کنیم؟! آیا بگوییم: تمامی اخبار رسیده دروغ است و یا دست کم باید در تمامی آنها تردید نمود؟!
ایشان تصریح نمودهاند: هیچ حادثهای در تاریخهای دور دست مثل سیزده، چهارده قرن پیش به اندازه حادثه کربلا تاریخ معتبر ندارد. مورخین معتبر اسلامی از همان قرون اول و دوم قضایا را با سندهای معتبر نقل کردند و این نقلها با یکدیگر انطباق دارند و به یکدیگر نزدیک هم هستند و یک قضایایی در کار بوده است که سبب شده جزئیات این تاریخ بماند. یکی از چیزهایی که سبب شده که متن این حادثه محفوظ بماند و هدفش شناخته شود این است که در این حادثه، خطبه زیاد خوانده شده است...؛ در قضیه کربلا سوال و جواب از امام و اصحاب و حتی دشمنان زیاد شده است و همینها در متن تاریخ ثبت است که ماهیت قضیه را به ما نشان میدهد. در کربلا، رجز زیاد خوانده شده است، مخصوصاَ شخص ابا عبدالله که زیاد رجز خوانده است و همین رجزها میتواند ماهیت قضیه را نشان دهد. (حماسۀ حسینی)
حکایت : میگویند: شخصی برای سخنرانی در مسجد شیعیان، عازم یک منطقۀ سنّی شد. یک مقام مسئولی نزد او آمد و با احترام گفت: میدانید که بیشتر اهالی این شهر سنّی هستند، لذا چیزی نفرمایید که عواطف تحریک و اختلافات تشدید شود؛ واعظ گفت: بله، حواسم هست، مقام مسئول افزود: لطفاً واقعه را طوری تحلیل ریشهای نفرمایید که به صدر اسلام برسد، همین به معاویه و یزید اکتفا نمایید؛ واعظ گفت: بله، حواسم هست. مقام مسئول افزود:لطفاً ذکر مصائب نیز به گونهای نباشد که عواطف و احساسات را به شدت تحریک کند، مثلاً شرح دهید که چگونه آب را بستند، سرها را بریدند، دستها را قطع کردند، با اسراء چه کردند؛ واعظ گفت: پس چه بگویم، آیا بگویم (ادامه دارد...)
پاسخ قسمت دوم :
در کتاب حماسۀ حسینی، در بخش تحریف های عاشورا، نوشته است که فلان نقل دروغ است! به عنوان مثال: به گفتگوهای جناب لیلا با حضرت علی اکبر علیه السلام در کربلا و عاشورا اشاره کردند که ایشان اصلاً در کربلا نبود - یا به ماجرای قصۀ دامادی حضرت قاسم علیه السلام اشاره نمودند، که سراسر دروغ است - یا اشاره نمودند به این که در کتاب اسرار الشهاده نوشته شده است که لشکر عمر سعد در کربلا یک میلیون و ششصد هزار نفر بود که بسیار غیر منطقی، غیر مستند و البته دروغ و تحریف تاریخی میباشد. اما خود ایشان در همین بخش از کتاب، تصریح نمودند که در میان وقایع تاریخی، کمتر واقعهای است که از نظر نقلهای معتبر به اندازه حادثه کربلا غنی باشد.
حال، چون چند نقل غیر معتبر در قالب سخنرانی، شعر و مداحی بیان شده، چه کنیم؟! آیا بگوییم: تمامی اخبار رسیده دروغ است و یا دست کم باید در تمامی آنها تردید نمود؟!
ایشان تصریح نمودهاند: هیچ حادثهای در تاریخهای دور دست مثل سیزده، چهارده قرن پیش به اندازه حادثه کربلا تاریخ معتبر ندارد. مورخین معتبر اسلامی از همان قرون اول و دوم قضایا را با سندهای معتبر نقل کردند و این نقلها با یکدیگر انطباق دارند و به یکدیگر نزدیک هم هستند و یک قضایایی در کار بوده است که سبب شده جزئیات این تاریخ بماند. یکی از چیزهایی که سبب شده که متن این حادثه محفوظ بماند و هدفش شناخته شود این است که در این حادثه، خطبه زیاد خوانده شده است...؛ در قضیه کربلا سوال و جواب از امام و اصحاب و حتی دشمنان زیاد شده است و همینها در متن تاریخ ثبت است که ماهیت قضیه را به ما نشان میدهد. در کربلا، رجز زیاد خوانده شده است، مخصوصاَ شخص ابا عبدالله که زیاد رجز خوانده است و همین رجزها میتواند ماهیت قضیه را نشان دهد. (حماسۀ حسینی)
حکایت : میگویند: شخصی برای سخنرانی در مسجد شیعیان، عازم یک منطقۀ سنّی شد. یک مقام مسئولی نزد او آمد و با احترام گفت: میدانید که بیشتر اهالی این شهر سنّی هستند، لذا چیزی نفرمایید که عواطف تحریک و اختلافات تشدید شود؛ واعظ گفت: بله، حواسم هست، مقام مسئول افزود: لطفاً واقعه را طوری تحلیل ریشهای نفرمایید که به صدر اسلام برسد، همین به معاویه و یزید اکتفا نمایید؛ واعظ گفت: بله، حواسم هست. مقام مسئول افزود:لطفاً ذکر مصائب نیز به گونهای نباشد که عواطف و احساسات را به شدت تحریک کند، مثلاً شرح دهید که چگونه آب را بستند، سرها را بریدند، دستها را قطع کردند، با اسراء چه کردند؛ واعظ گفت: پس چه بگویم، آیا بگویم (ادامه دارد...)
۴۶۶
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.