من عاشق بد بوی مدرسه شدم ۲۳
که مامان ات خندید و گفت:
البته ات دوست پسر نداره چند تا لباس خریده
که وقتی دوست پسر دار شد
اون لباس هارو بهش کادو بده
جی هوپ:
آها...
و با خودش گفت:
آه خیالم راحت شد ترسیدم که ات دوست پسر داشته باشه،وای من چم شده؟
بعد گفتم:
ببخشید من لباسم رو کجا میتونم عوض کنم؟
مامان ات:
توی اتاق ات جی هوپ اتاقش بالاس ات بیا تا جی هوپ لباساش رو عوض میکنه چند تا خوراکی بردار تا
من براتون غذا درست کنم
راوی:
و بعد جی هوپ رفت بالا و ات رفت خوراکی برداشت و برد بالا ات فکر می کرد که جی هوپ لباسش رو
عوض کرده به خاطر همین بدون در زدن در
رو باز کرد
ویو ات:
یکدفعه ای در رو باز کردم دیدم که جی هوپ
لباسش رو در آورده و تنش معلومه
سریع در اتاق رو بستم و هی به خودم فحش دادم
و بعد از چند ثانیه جی هوپ در رو باز کرد و
به ات گفت:
ات به تو یاد ندادن که قبل از اینکه هرجایی بری باید در بزنی؟
ات:
برو کنار میخوام بیام تو
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
البته ات دوست پسر نداره چند تا لباس خریده
که وقتی دوست پسر دار شد
اون لباس هارو بهش کادو بده
جی هوپ:
آها...
و با خودش گفت:
آه خیالم راحت شد ترسیدم که ات دوست پسر داشته باشه،وای من چم شده؟
بعد گفتم:
ببخشید من لباسم رو کجا میتونم عوض کنم؟
مامان ات:
توی اتاق ات جی هوپ اتاقش بالاس ات بیا تا جی هوپ لباساش رو عوض میکنه چند تا خوراکی بردار تا
من براتون غذا درست کنم
راوی:
و بعد جی هوپ رفت بالا و ات رفت خوراکی برداشت و برد بالا ات فکر می کرد که جی هوپ لباسش رو
عوض کرده به خاطر همین بدون در زدن در
رو باز کرد
ویو ات:
یکدفعه ای در رو باز کردم دیدم که جی هوپ
لباسش رو در آورده و تنش معلومه
سریع در اتاق رو بستم و هی به خودم فحش دادم
و بعد از چند ثانیه جی هوپ در رو باز کرد و
به ات گفت:
ات به تو یاد ندادن که قبل از اینکه هرجایی بری باید در بزنی؟
ات:
برو کنار میخوام بیام تو
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
۷.۸k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.