پارت ششم 4معشوقه
پارت ششم 4معشوقه
3ماه بعد ا/ت: کاراموزیم تموم شده بود نن و اقای جیمین خیلی صمیمی شده بودیم رفتم اتاق اقای تهیونگ و بهش گفتم که کاراموزیم تموم شده حالا باید چه کاری بکنم
تهیونگ: کاراموزی ا/ت تموم شده بود با جیمین هم خیلی صمیمی شده بود الان باید دست یار من یا کوک و یا جیمین میشد ازش پرسیدم می خوای دست یار کدوممون بشی
ا/ت: اقای تهیونگ ازم پرسید می خواهی دست یار من یا کوک یا جیمین بشی
منم گفتم دست یار شما اقای تهیونگ
تهیونگ: وقتی گفت من بهش گفتم پس دیگه بهم نگو اقای تهیونگ بهم بگو تهیونگ باشه دست یار
ا/ت: باشه تهیونگ
تهیونگ: وقتی اسمم رو صدا زد یه حس عجیبی بهم دست داد فکر کنم عاشقش شدم
همینجور تو افکار خودم بودم تا با صدای ا/ت به خودم امدم
ا/ت: تهیونگ الان باید چه کار بکنم
تهیونگ: برو خونه استراحت کن چون اولین روز کاریت هستش من بهت مرخصی میدم
ا/ت: تهیونگ بهم گفت برم خونه استراحت کنم منم گفت باشه تهیونگ
ورفتم خونه دیدم صاحب خونه امده دم در وایستاده رفتم پیشش و سلام کردم بعد یه سیلی محکم به صورتم زد که رد دستش رو صورتم مونده
بهش گفتم چرا میزنی با داد
صاحب خونه: 3ماهه اجاره خونه رو ندادی تا فردا باید تخلیه کن فهمیدی (با داد خیلی بلند) ا/ت: گفتم باشه حالا برو
3ماه بعد ا/ت: کاراموزیم تموم شده بود نن و اقای جیمین خیلی صمیمی شده بودیم رفتم اتاق اقای تهیونگ و بهش گفتم که کاراموزیم تموم شده حالا باید چه کاری بکنم
تهیونگ: کاراموزی ا/ت تموم شده بود با جیمین هم خیلی صمیمی شده بود الان باید دست یار من یا کوک و یا جیمین میشد ازش پرسیدم می خوای دست یار کدوممون بشی
ا/ت: اقای تهیونگ ازم پرسید می خواهی دست یار من یا کوک یا جیمین بشی
منم گفتم دست یار شما اقای تهیونگ
تهیونگ: وقتی گفت من بهش گفتم پس دیگه بهم نگو اقای تهیونگ بهم بگو تهیونگ باشه دست یار
ا/ت: باشه تهیونگ
تهیونگ: وقتی اسمم رو صدا زد یه حس عجیبی بهم دست داد فکر کنم عاشقش شدم
همینجور تو افکار خودم بودم تا با صدای ا/ت به خودم امدم
ا/ت: تهیونگ الان باید چه کار بکنم
تهیونگ: برو خونه استراحت کن چون اولین روز کاریت هستش من بهت مرخصی میدم
ا/ت: تهیونگ بهم گفت برم خونه استراحت کنم منم گفت باشه تهیونگ
ورفتم خونه دیدم صاحب خونه امده دم در وایستاده رفتم پیشش و سلام کردم بعد یه سیلی محکم به صورتم زد که رد دستش رو صورتم مونده
بهش گفتم چرا میزنی با داد
صاحب خونه: 3ماهه اجاره خونه رو ندادی تا فردا باید تخلیه کن فهمیدی (با داد خیلی بلند) ا/ت: گفتم باشه حالا برو
۲۴.۴k
۲۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.