پارت 18 : خلاصه سر این قضیه کچلم کردن اینا . بعد این که ت
پارت 18 : خلاصه سر این قضیه کچلم کردن اینا . بعد این که تمرین کردن خیلی خسته بودن و خیس عرق .
کوکی:گائول حوله اوردی که گفتم میخوام برم دوش بگیرم.
من: بله آقا اوردم. بفرما.
حموم آنچنانی نبود مثه استخر بود . یه در کوچیک داشت که سرشون و شونه هاشونو میشد راحت دید.
کوکی: میگم اشگال نداره این جا بریم ؟؟؟
من: نه چرا؟؟؟؟ کوک: هیچی .حالا خودت میفهمی.
با تعجب نگاش میکردم . بهم خنده ی خبیسی زد .
من:وا جونگ کوک چته تو. قبل ازین که بره تو بلوزشو دراورد. من: یااا چیکار میکنی؟؟؟
کوکی: هه عزیزم نمیخوای بام بیای تو؟؟؟
من: جونگ کوک خل شدی؟؟؟یااا تهیونگ چی به خوردش دادی ویسکی؟؟؟
کوکی: خانوم باهوش اخه من اگه ویسکی خورده بودم تو الان این جا بودی یا لخت وسط حموم؟؟؟؟
من: هییییس پرووووو بی ادب . هر چی هیچی نگفتم ...
حرفمو قطع کردمو ازش فاصله گرفتم رفتم نشستم پیش میا رو صندلی اخر سالن. عصبی بودم لبامو گاز گرفتمو نگا کوک کردم.
کوکی: اوووه چه خطرناک شدی میا ازش فاصله بگیر نزندت یه وخ نگرانتم. من: یاااااا جون جونگ کوک مردی.
رفتم یه بلایی سرش بیارم سریع رفت تو حموم درم از پشت بست .
کوکی: فقط یه راه داری میتونی بیای تو منو بزنی میخوای؟
نفس عمیقی کشیدم و گفتم: بالاخره ازین حموم میای بیرون دستم بت میرسه .
کوکی: شاااید هههه قیافشووو.چرا چشات سگ داره.
من: چاخان نکن دارم برات اقاااا .
کوکی: میا بیا اینو وردار ببر.
من: ببین من ازین جا تکون نمیخورم تا بیای بیرون.
وی از تو حموم گفت: اییش اینقد این جا وایسا زیر پات علف سبز شه.
ینی قشنگ قهوه ایم کرد هیچی نگفتم . کوک دوش آب و باز کرد موهای لختش خیس شدن . دسشو تو موهاش میکرد وای دلم میخواست برم تو اما حرفشم میزدم خفم میکردن.
بدنشو کفی کرد اووووف دیگه نمیتونستم وایسم نگا کنم. پس سریع دوباره رفتم پیش میا.
میا: هان چی شد تحریک شدی؟ من: به نظر تو چی میاد؟
میا : خوووب حله. من: چی حله؟؟؟
میا : دلت میخواد دیگه کوکم حاضر.
من: یااااا میااااا میدونی رو این چیزا حساسما.
کوکی از تو حموم داد زد : پارک گائول حوله.
من: خیلی لوسی من به تو حوله نمیدم.
میا : میخوای من برم بش حوله بدم؟ من: نه خودم میدم.
خیلی عصبی رفتم حوله رو پرت کردم تو صورتش.
کوکی: چتهههههه عجباااااا.من: حالا میای بیرون دارم برات . کوکی : من بیش تر. من: هههه.
در حمومو باز کرد خواستم برم جلو که جا خوردم شلوار که نداشت حوله دور خودش پیچیده بود جیغ زدمو رومو برگردوندم . بعدشم با دستام در چشامو گرفتم.
من: جونگ کوک خیلی نا مردی قرار نبود.
کوکی: بزار فک کنم ما قراری با هم نداشتیم داشتیم؟؟؟؟
دیگه خونم به جوش اومد . خواستم برم بیرون که جونگکوک مچمو گرفتو چسبوندم به خودش. با چشای درشتم بش نگا میکردم.
من: یاااا ولم کن جونگ کوک. خیلی تقلا کردم که بیام بیرون از تو بغلش اما سفت گرفته بودم .
کوکی: گائول میدونی خیلی پاکی؟؟؟ من: چرا؟ کوکی: این که در چشاتو گرفتی خیلی برام جالب بود.
من: خوب اخه تو چرا باید اینطوری از حموم بیای بیرون.
کوک: اومو تو ازین چیزا در آینده زیاد میبینیا آماده باااش.
حلش دادم عقبو گفتم: خیلی پررویی.
از خنده غش کرده بودند با وی.
من: یااا به حساب هر دوتون میرسم .
وی: نه نه نه اشتبا نکن تو با من کاری نمیکنی.
من: اتفاقا تو مگه نگفتی برات مثل خواهر کوچیک ترم پس تو ام داداشمی به جون خودم میزنمت.
کوکی: باید بزنیا جون خودتو قسم خوردی.
وی: ساکت بچه فسقلی دخالت نکن.
من: هووووی با جونگ کوک من اینطوری حرف نزنا.
وی: اومووووو قلبم به تاپ توپ افتاد.
کوکی: گائولم دمت گرم.
کوکی:گائول حوله اوردی که گفتم میخوام برم دوش بگیرم.
من: بله آقا اوردم. بفرما.
حموم آنچنانی نبود مثه استخر بود . یه در کوچیک داشت که سرشون و شونه هاشونو میشد راحت دید.
کوکی: میگم اشگال نداره این جا بریم ؟؟؟
من: نه چرا؟؟؟؟ کوک: هیچی .حالا خودت میفهمی.
با تعجب نگاش میکردم . بهم خنده ی خبیسی زد .
من:وا جونگ کوک چته تو. قبل ازین که بره تو بلوزشو دراورد. من: یااا چیکار میکنی؟؟؟
کوکی: هه عزیزم نمیخوای بام بیای تو؟؟؟
من: جونگ کوک خل شدی؟؟؟یااا تهیونگ چی به خوردش دادی ویسکی؟؟؟
کوکی: خانوم باهوش اخه من اگه ویسکی خورده بودم تو الان این جا بودی یا لخت وسط حموم؟؟؟؟
من: هییییس پرووووو بی ادب . هر چی هیچی نگفتم ...
حرفمو قطع کردمو ازش فاصله گرفتم رفتم نشستم پیش میا رو صندلی اخر سالن. عصبی بودم لبامو گاز گرفتمو نگا کوک کردم.
کوکی: اوووه چه خطرناک شدی میا ازش فاصله بگیر نزندت یه وخ نگرانتم. من: یاااااا جون جونگ کوک مردی.
رفتم یه بلایی سرش بیارم سریع رفت تو حموم درم از پشت بست .
کوکی: فقط یه راه داری میتونی بیای تو منو بزنی میخوای؟
نفس عمیقی کشیدم و گفتم: بالاخره ازین حموم میای بیرون دستم بت میرسه .
کوکی: شاااید هههه قیافشووو.چرا چشات سگ داره.
من: چاخان نکن دارم برات اقاااا .
کوکی: میا بیا اینو وردار ببر.
من: ببین من ازین جا تکون نمیخورم تا بیای بیرون.
وی از تو حموم گفت: اییش اینقد این جا وایسا زیر پات علف سبز شه.
ینی قشنگ قهوه ایم کرد هیچی نگفتم . کوک دوش آب و باز کرد موهای لختش خیس شدن . دسشو تو موهاش میکرد وای دلم میخواست برم تو اما حرفشم میزدم خفم میکردن.
بدنشو کفی کرد اووووف دیگه نمیتونستم وایسم نگا کنم. پس سریع دوباره رفتم پیش میا.
میا: هان چی شد تحریک شدی؟ من: به نظر تو چی میاد؟
میا : خوووب حله. من: چی حله؟؟؟
میا : دلت میخواد دیگه کوکم حاضر.
من: یااااا میااااا میدونی رو این چیزا حساسما.
کوکی از تو حموم داد زد : پارک گائول حوله.
من: خیلی لوسی من به تو حوله نمیدم.
میا : میخوای من برم بش حوله بدم؟ من: نه خودم میدم.
خیلی عصبی رفتم حوله رو پرت کردم تو صورتش.
کوکی: چتهههههه عجباااااا.من: حالا میای بیرون دارم برات . کوکی : من بیش تر. من: هههه.
در حمومو باز کرد خواستم برم جلو که جا خوردم شلوار که نداشت حوله دور خودش پیچیده بود جیغ زدمو رومو برگردوندم . بعدشم با دستام در چشامو گرفتم.
من: جونگ کوک خیلی نا مردی قرار نبود.
کوکی: بزار فک کنم ما قراری با هم نداشتیم داشتیم؟؟؟؟
دیگه خونم به جوش اومد . خواستم برم بیرون که جونگکوک مچمو گرفتو چسبوندم به خودش. با چشای درشتم بش نگا میکردم.
من: یاااا ولم کن جونگ کوک. خیلی تقلا کردم که بیام بیرون از تو بغلش اما سفت گرفته بودم .
کوکی: گائول میدونی خیلی پاکی؟؟؟ من: چرا؟ کوکی: این که در چشاتو گرفتی خیلی برام جالب بود.
من: خوب اخه تو چرا باید اینطوری از حموم بیای بیرون.
کوک: اومو تو ازین چیزا در آینده زیاد میبینیا آماده باااش.
حلش دادم عقبو گفتم: خیلی پررویی.
از خنده غش کرده بودند با وی.
من: یااا به حساب هر دوتون میرسم .
وی: نه نه نه اشتبا نکن تو با من کاری نمیکنی.
من: اتفاقا تو مگه نگفتی برات مثل خواهر کوچیک ترم پس تو ام داداشمی به جون خودم میزنمت.
کوکی: باید بزنیا جون خودتو قسم خوردی.
وی: ساکت بچه فسقلی دخالت نکن.
من: هووووی با جونگ کوک من اینطوری حرف نزنا.
وی: اومووووو قلبم به تاپ توپ افتاد.
کوکی: گائولم دمت گرم.
۱۲۷.۷k
۰۷ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.