*راز دل*
*راز دل*
کیارش :
از دور نگاش کردم نشسته بود رو نیمکت تو فکر بود
- سلام
برگشت وبا دیدنم رنگش پرید بلند شد
- وایسا ماه وش کاریت ندارم
با ترس گفت : چی می خوای گمشو از اینجا
- چرا گوش نمیدی
رفت پشت سرش رفتم کیفشو گرفتم برگشت وجیغ زد وگفت : عوضی میگم ولم کن
- گوش بده لعنتی میرم گم میشم
نگام کرددور ورشو نگاه کرد
- کاری باهات ندارم فقط می خواستم حرف بزنم
ماه وش : بگو وبرو
- با فانی اومدی چی گفتین
ماه وش : به تو چه
- یه کاری میکنم تا اخر عمرت فانی رو نبینی فقط برای جبران کارام
ماه وش: چرا حرفتو باور کنم
- پشیمونم بد کردم حتا یه بار مثله ادم باهاش حرف نزدم ببینم مقصر من نامردم یا اون .من بد کردم خیلی بد کردم در حق کیهان
ماه وش : خوب چرا به من میگی
- عذاب وجدان داره دیونم می کنه قول میدم جبران کنم قسم می خورم فقط منو ببخش
ماه وش : نمی بخشمت قرار نیست هر کاری دوست داری انجام بدی وبا دوکلمه حرف بخشیده بشی
- می سپارم به زمان امیدوارم منو ببخشی
ازش فاصله گرفتم سوار ماشینم شدم ونگاش کردم هنوزم می ترسید به امیر حسین زنگ وگفتم یه مهمونی برگزار کنه برای امشب فانی رو هم دعوت کنه برگشتم خونه ای بابا وارد اتاقم شدم عذاب وژدان داشت دیونم می کرد چقدردر حق مستانه بدی کردم در حق همه واقعا من پست ونامرد بودم نشستم رو مبل اشک هام دست خودم نبود باید جبران می کردم اول برای کیهان بعدم مستانه ماه وش واخرشم نازنین
رفتم داخل سالن که پراز دود بود وتاریک از پشت فانی رو بغل کردم برگشت نگام کرد ولبخند زد
فانی : سلام کیا تو هم اینجایی
- اره
تو چشام نگاه کرد ولبخند زد
فانی : چرا اینجوری نگام می کنی ؟!
دستامو دور کمرش انداختم وگفتم : قرار نبود بری پیش کیهان
فانی : وقتی مال من نیست اون دختره هم نباید داشتش باشه
- مگه کیهان کالاست ...
فانی : نه ولی حق اون دخترم نیست
- حق من چیه
لباشو گذاشت رو گردنم وگفت : من
- همه رو برای خودت می خوای
فانی : اره
- منم تو رو می خوام
تو چشام نگاه کرد ولبخند زد وگفت : منم می خوام
- خوبه
به امیر حسین اشاره کردم سرشو تکون داد واشاره کرد برم
دست فانی رو گرفتم وبردم طرف اتاق رفتیم داخل تا برگشتم خودشو بهم چسبوند خوردم تو در
- اروم فانی چه خبرته
فانی : تو دوستم داری
- همیشه داشتم
کتمو از تنم در اورد بعدم پیرهنمو لبخندی زد واز پشت لباسشو باز کرد مثله همیشه با اشتیاق بوسیدم همراهیش کردم
از این به بعد باید قید کیهان رو می زد
کیارش :
از دور نگاش کردم نشسته بود رو نیمکت تو فکر بود
- سلام
برگشت وبا دیدنم رنگش پرید بلند شد
- وایسا ماه وش کاریت ندارم
با ترس گفت : چی می خوای گمشو از اینجا
- چرا گوش نمیدی
رفت پشت سرش رفتم کیفشو گرفتم برگشت وجیغ زد وگفت : عوضی میگم ولم کن
- گوش بده لعنتی میرم گم میشم
نگام کرددور ورشو نگاه کرد
- کاری باهات ندارم فقط می خواستم حرف بزنم
ماه وش : بگو وبرو
- با فانی اومدی چی گفتین
ماه وش : به تو چه
- یه کاری میکنم تا اخر عمرت فانی رو نبینی فقط برای جبران کارام
ماه وش: چرا حرفتو باور کنم
- پشیمونم بد کردم حتا یه بار مثله ادم باهاش حرف نزدم ببینم مقصر من نامردم یا اون .من بد کردم خیلی بد کردم در حق کیهان
ماه وش : خوب چرا به من میگی
- عذاب وجدان داره دیونم می کنه قول میدم جبران کنم قسم می خورم فقط منو ببخش
ماه وش : نمی بخشمت قرار نیست هر کاری دوست داری انجام بدی وبا دوکلمه حرف بخشیده بشی
- می سپارم به زمان امیدوارم منو ببخشی
ازش فاصله گرفتم سوار ماشینم شدم ونگاش کردم هنوزم می ترسید به امیر حسین زنگ وگفتم یه مهمونی برگزار کنه برای امشب فانی رو هم دعوت کنه برگشتم خونه ای بابا وارد اتاقم شدم عذاب وژدان داشت دیونم می کرد چقدردر حق مستانه بدی کردم در حق همه واقعا من پست ونامرد بودم نشستم رو مبل اشک هام دست خودم نبود باید جبران می کردم اول برای کیهان بعدم مستانه ماه وش واخرشم نازنین
رفتم داخل سالن که پراز دود بود وتاریک از پشت فانی رو بغل کردم برگشت نگام کرد ولبخند زد
فانی : سلام کیا تو هم اینجایی
- اره
تو چشام نگاه کرد ولبخند زد
فانی : چرا اینجوری نگام می کنی ؟!
دستامو دور کمرش انداختم وگفتم : قرار نبود بری پیش کیهان
فانی : وقتی مال من نیست اون دختره هم نباید داشتش باشه
- مگه کیهان کالاست ...
فانی : نه ولی حق اون دخترم نیست
- حق من چیه
لباشو گذاشت رو گردنم وگفت : من
- همه رو برای خودت می خوای
فانی : اره
- منم تو رو می خوام
تو چشام نگاه کرد ولبخند زد وگفت : منم می خوام
- خوبه
به امیر حسین اشاره کردم سرشو تکون داد واشاره کرد برم
دست فانی رو گرفتم وبردم طرف اتاق رفتیم داخل تا برگشتم خودشو بهم چسبوند خوردم تو در
- اروم فانی چه خبرته
فانی : تو دوستم داری
- همیشه داشتم
کتمو از تنم در اورد بعدم پیرهنمو لبخندی زد واز پشت لباسشو باز کرد مثله همیشه با اشتیاق بوسیدم همراهیش کردم
از این به بعد باید قید کیهان رو می زد
۱۲.۸k
۲۵ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.