وحشی Part ۲
وحشی Part ۲
=میگم بچه ها برای امشب مهمونی ترتیب
دادن میای؟
+آره میام(با ذوق)
= من ساعت ۶ میام لباس عوض کنم حاضر باش
+اوکی
(چن مین بعد ، رسیدن)
پیاده شدم درو ماشین رو بستم تا خواستم قدم بعدی رو بر دارم چان داد زد و گفت:
=ا/ت ساعت ۶ یادت نره هاا، حاضر باشی
+باشه بابا یادم نمیره
=امیدوارم
+برو دیگه بچه پرو
=عههه کی به داداش بزرگترش میگه بچه پرو ؟؟
+بنده میگم ، بای بای
چان رفت منم به سمت خونه قدم برداشتم
کلید انداختم و وارد شدم از خستگی روی کاناپه ولو شدم
خیلی گرسنه بودم رفتم توی اشپز خونه و یک خوراکی حاضری آماده کردم و خوردم
ساعت رو نگاه کردم ۲ نیم بود خیلی خسته بودم تصمیم گرفتم یکم بخوابم
ظرف ها رو توی ظرفشویی گذاشتم آلارم رو روی ساعت ۴ تنظیم کردم و خوابیدم
(پرش زمانی)
باصدای گوشیم بیدار شدم خمیازه کشیدم و رفتم ظرف ها رو شستم و خشک کردم
به سرعت رفتم یه دوش ۳۰ مینی گرفتم اومدم بیرون ساعت ۵ بود حالا وقت حاضر شدنه
موهامو خشک و صاف کردم و بالا بستم البته ۲ شاخه از موهامو آزاد گذاشتم تا مدل سوسکی بشه و اون دو شاخه رو با بابلیس فر کردم لباس و کفشم رو پوشیدم خواستم اتکل بزنم که صدای زنگ در اومد
چان بود
=اووو بالاخره یه روز شما به موقع حاضر شدید
+من هر روز به موقع حاضر میشم
=اون که صد در صد
+برو بابا خودت هنوز حاضر نیستی به من گیر میده
چان رفت و لباس های اسپرتش رو با کت و شروال عوض کرد و اومد پایین سوار ماشین شدیم و راهی مهمونی خیلی ذوق داشتم بعد از ۱۰ مین رسیدیم پیاده شدیم چان زنگ در رو فشار داد که صدای ایفون پخش شد...
لطفا لایک کنید💓
=میگم بچه ها برای امشب مهمونی ترتیب
دادن میای؟
+آره میام(با ذوق)
= من ساعت ۶ میام لباس عوض کنم حاضر باش
+اوکی
(چن مین بعد ، رسیدن)
پیاده شدم درو ماشین رو بستم تا خواستم قدم بعدی رو بر دارم چان داد زد و گفت:
=ا/ت ساعت ۶ یادت نره هاا، حاضر باشی
+باشه بابا یادم نمیره
=امیدوارم
+برو دیگه بچه پرو
=عههه کی به داداش بزرگترش میگه بچه پرو ؟؟
+بنده میگم ، بای بای
چان رفت منم به سمت خونه قدم برداشتم
کلید انداختم و وارد شدم از خستگی روی کاناپه ولو شدم
خیلی گرسنه بودم رفتم توی اشپز خونه و یک خوراکی حاضری آماده کردم و خوردم
ساعت رو نگاه کردم ۲ نیم بود خیلی خسته بودم تصمیم گرفتم یکم بخوابم
ظرف ها رو توی ظرفشویی گذاشتم آلارم رو روی ساعت ۴ تنظیم کردم و خوابیدم
(پرش زمانی)
باصدای گوشیم بیدار شدم خمیازه کشیدم و رفتم ظرف ها رو شستم و خشک کردم
به سرعت رفتم یه دوش ۳۰ مینی گرفتم اومدم بیرون ساعت ۵ بود حالا وقت حاضر شدنه
موهامو خشک و صاف کردم و بالا بستم البته ۲ شاخه از موهامو آزاد گذاشتم تا مدل سوسکی بشه و اون دو شاخه رو با بابلیس فر کردم لباس و کفشم رو پوشیدم خواستم اتکل بزنم که صدای زنگ در اومد
چان بود
=اووو بالاخره یه روز شما به موقع حاضر شدید
+من هر روز به موقع حاضر میشم
=اون که صد در صد
+برو بابا خودت هنوز حاضر نیستی به من گیر میده
چان رفت و لباس های اسپرتش رو با کت و شروال عوض کرد و اومد پایین سوار ماشین شدیم و راهی مهمونی خیلی ذوق داشتم بعد از ۱۰ مین رسیدیم پیاده شدیم چان زنگ در رو فشار داد که صدای ایفون پخش شد...
لطفا لایک کنید💓
۵.۷k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱