رمان عشق سیاه و سفید...! part:18
(رفت نزدیک و موهاشو کنار زدن داد پشت گوشش و بعد در پامادو باز کردو دست کیونک رو گرفت تو دست خودش و کیونگ هم غرق نگاه کردن به ا/ت بود جوری که درد از یادش رفت و به ا/ت زل زده بود و قلب کسونگ تند تند میزد........)
☆
☆
☆
چند مین بعد....
( بعد زدن پاماد و باند پیچی کردن ا/ت گفت:......)
ا/ت: خوب خوب دیگه تموم شد...
کیونگ: مرسی پرنسسم....
ا/ت:(لبخند)
کیونگ: شاید اگه به لپام یع بوس بدی بهترم بشع......
(ا/ت خنده از لباش کیره و با تعجب و چشای گرد شده میگه:....)
ا/ت: آ... آخه ممکنه یکی ببینه...
کیونگ: وقتی تعجب میکنی چشات گرد میشه و خیلی بامزه میشی....(خنده)
کیونگ: حالا چی میشه یدونه بوس بدی؟! هان؟!
( ا/ت با چشماش اینور اونورو نگاه میکنه که یهو کسی نیاد... وبعد صورت کیونگ رو محکم میچسبهو برش میکردونه زود بوس محکم میزنهو بعد جدامیشه... کعدر همون لحظه بوس لونا با دوتا ازدوستاش که پشت سرش راه میمودن این صحنه رو دیدن... لونا زمزمه کردو گفت:...)
لونا: تقاص این کارتو پس میدی ا/ت خانم...( عصبانی و دندوناشو بهم فشار داده.... اخه من نمیدونم تو رو نمیخواد زوره؟! سیریش😐)
یکی ازدوستاش:چیزی گفتی لونا؟!
لونا: نه احمق خرر نه.....(بعدش به طرف کلاسشون راه افتادن)
(ا/ت که اصلا متوجه لونا نشده بود گفت:...)
ا/ت: هوففف خدارو شکر کسی ندید...
کیونگ: اگه یه بوس به لبامم بدی عالی تر میشه..!
ا/ت: هوفف کیونگ توهم پررو شدیاااا دیرمون میشه بدو بریم سر کلاس البته دیرمون که شده...
☆
☆
☆
چند مین بعد....
( بعد زدن پاماد و باند پیچی کردن ا/ت گفت:......)
ا/ت: خوب خوب دیگه تموم شد...
کیونگ: مرسی پرنسسم....
ا/ت:(لبخند)
کیونگ: شاید اگه به لپام یع بوس بدی بهترم بشع......
(ا/ت خنده از لباش کیره و با تعجب و چشای گرد شده میگه:....)
ا/ت: آ... آخه ممکنه یکی ببینه...
کیونگ: وقتی تعجب میکنی چشات گرد میشه و خیلی بامزه میشی....(خنده)
کیونگ: حالا چی میشه یدونه بوس بدی؟! هان؟!
( ا/ت با چشماش اینور اونورو نگاه میکنه که یهو کسی نیاد... وبعد صورت کیونگ رو محکم میچسبهو برش میکردونه زود بوس محکم میزنهو بعد جدامیشه... کعدر همون لحظه بوس لونا با دوتا ازدوستاش که پشت سرش راه میمودن این صحنه رو دیدن... لونا زمزمه کردو گفت:...)
لونا: تقاص این کارتو پس میدی ا/ت خانم...( عصبانی و دندوناشو بهم فشار داده.... اخه من نمیدونم تو رو نمیخواد زوره؟! سیریش😐)
یکی ازدوستاش:چیزی گفتی لونا؟!
لونا: نه احمق خرر نه.....(بعدش به طرف کلاسشون راه افتادن)
(ا/ت که اصلا متوجه لونا نشده بود گفت:...)
ا/ت: هوففف خدارو شکر کسی ندید...
کیونگ: اگه یه بوس به لبامم بدی عالی تر میشه..!
ا/ت: هوفف کیونگ توهم پررو شدیاااا دیرمون میشه بدو بریم سر کلاس البته دیرمون که شده...
۵.۶k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.