مافیای بزرگ
𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟐𝟎
صبح با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم رو تختم مرتب کردم بعد رفتم سمت حموم یه دوش ۲۰ مینی گرفتم اومدم بیرون روتین پوستی رو انجام دادم موهامو خشک کردم و باز گذاشتم یه شرکت موشکی با یه کراپ کرم هم پوشیدم دمپایی ببعی هامم پوشیدم رفتم پایین که دیدم مامان صبحونه رو درست کرده
$صبح بخیر عسلم
_صبح بخیر اوما
$تو بشین من برم باباتو بیدار کنم
_هوم ته کجاست؟
$حموم برم بگم اونم بیاد
_اوک
گوشمو برداشتم رفتم به میا پیام دادم
_سلام میا رسیدین سئول؟
"سلام ات آره رسیدم
_اوففف میا
"جانم
_امشب یه مهمونی داریم باید برم لباس بخرم
"خوب برو
_اوفف
"فقط لباس مشکی بگیر تو پوستت سفیده خیلی ژزاب میشی
_چشم
"خیله خب من برم
_ اوک بای
"بای
گوشیمو خاموش کردم که مامان با بابا و ته اومد
_سلام آپا سلام ته ته جونم
÷سلام ات خانم
#سلام دخترم
بعد شروع کردیم به خوردن صبحانه بعد صبحونه بابا با تهیونگ رفتن منم یه تلوزیون دیدم بعد رفتم آماده شم که برم خرید روبه اوما کردم و گفتم
_اوما دارم میرم خرید شما هم میاید؟
$نه دخترم تو برو من از سایت سفارش دادم
_اوک
بعد رفتم اتاقم یه بادی استین بلند مشکی رو با یه شلوار بگ مشکی پوشیدم با یه کتونی مشکی یه کیف مشکی بعد موهامو شونه کردم بافت زدم رفتم پایین با اوما خدافظی کردم رفتم سمت به پاساژ لباس
همین جوری یه ساعت داشتم میگشتم که یه لبساش چشمم گرفت خیلی ناز بود رفتم پوشیدمش خیلی بهم اومد پس خردیدم و رفتم خونه
سلام لاوام ببخشید دیر یه سر به استوری ها بزنین یا هایلایت این فیک عکس های عمارت هارو گذاشتم🦋🌚
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟐𝟎
صبح با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم رو تختم مرتب کردم بعد رفتم سمت حموم یه دوش ۲۰ مینی گرفتم اومدم بیرون روتین پوستی رو انجام دادم موهامو خشک کردم و باز گذاشتم یه شرکت موشکی با یه کراپ کرم هم پوشیدم دمپایی ببعی هامم پوشیدم رفتم پایین که دیدم مامان صبحونه رو درست کرده
$صبح بخیر عسلم
_صبح بخیر اوما
$تو بشین من برم باباتو بیدار کنم
_هوم ته کجاست؟
$حموم برم بگم اونم بیاد
_اوک
گوشمو برداشتم رفتم به میا پیام دادم
_سلام میا رسیدین سئول؟
"سلام ات آره رسیدم
_اوففف میا
"جانم
_امشب یه مهمونی داریم باید برم لباس بخرم
"خوب برو
_اوفف
"فقط لباس مشکی بگیر تو پوستت سفیده خیلی ژزاب میشی
_چشم
"خیله خب من برم
_ اوک بای
"بای
گوشیمو خاموش کردم که مامان با بابا و ته اومد
_سلام آپا سلام ته ته جونم
÷سلام ات خانم
#سلام دخترم
بعد شروع کردیم به خوردن صبحانه بعد صبحونه بابا با تهیونگ رفتن منم یه تلوزیون دیدم بعد رفتم آماده شم که برم خرید روبه اوما کردم و گفتم
_اوما دارم میرم خرید شما هم میاید؟
$نه دخترم تو برو من از سایت سفارش دادم
_اوک
بعد رفتم اتاقم یه بادی استین بلند مشکی رو با یه شلوار بگ مشکی پوشیدم با یه کتونی مشکی یه کیف مشکی بعد موهامو شونه کردم بافت زدم رفتم پایین با اوما خدافظی کردم رفتم سمت به پاساژ لباس
همین جوری یه ساعت داشتم میگشتم که یه لبساش چشمم گرفت خیلی ناز بود رفتم پوشیدمش خیلی بهم اومد پس خردیدم و رفتم خونه
سلام لاوام ببخشید دیر یه سر به استوری ها بزنین یا هایلایت این فیک عکس های عمارت هارو گذاشتم🦋🌚
۱۶.۶k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.