★چند پارتی★
★چند پارتی★
part:1
یوکی=ا.ت
ویو هیونجین
خیلی نگران بودم!
همه اش هم تقسیر خودم مینداختم
حدود چند شب بود بخاطر کار های شرکت دیر میومدم خونه
و برنامه هایی که با یوکی میریختیم خراب میشد
دیشب هم یکی از اون شب هایی بود که دیر رفتم خونه ولی با این اختلاف که.....
فلش بک
کلید رو به آرومی چرخونم تا سر و صدا نشه
در رو وا کردم و رفتم تو
انتظار داشتم یوکی خواب باشه چون دیر وقت بود ولی....
رو مبل نشسته بود و به جلو خیره شده بود
نمیدونم چرا لباس مجلسی تنش بود
نگاهش رو دنبال کردم که رسیدم به یه میزه تزئین شده
مگه....مناسبت خاصی بود
داشتم فکر میکردم که با صداش به خودم اومدم
یوکی:مرسی که سالگرد ازدواج مون رو یادت بود
اوههههه
من چرا اینقدر احمق ام
چجوری فراموش کردم همچین روز مهمی رو
فحشی به خودم نصار کردم
و بهش خیره شدم
هیونجین:یوکی به خدا حوا...
یوکی:بسه بسه...نمیخواد چیزی بگی
از رو مبل پاشدم و با دستش ریسه هایی که به سقف آویزون بود رو کند
بادکنک هارو از جاشون کند
و کیکی رو که طرح قلب داشت رو انداخت سطل آشغال
هیونجین:یوکی نکن
دخترک بدون هیچ حرفی رفت تو اتاق خودش و تنها خوابید
ویو هیونجین
شاید باید تنهاش میزاشتم
حال روحیش خوب نبود
رفتم تو اتاق خودمون و کتم رو در اوردم
همونجوری رو تخت افتادم
و از خسته گی به خواب رفتم
ویو صبح
بیدار شدم
رفتم تو آشپزخونه که دیدم یوکی نبود
فکر کردم تو اتاقش عه ولی اونجا هم نبود
به ساعت نگاه کردم...دیرم شده بود ولی امروز نمی خواستم برم سر کار
برای معذرت خواهی از یوکی رفتم براش کادو بخرم
اونم حتما تا ظهر میاد
لباسم رو عوض کردم و یه نسکافه خوردم رفتم بیرون
ادامه دارد.....
بعد از مدت هاااا
#بی_تی_اس #استری_کیدز #نامجون #بنگ_چان #جین #هان #یونگی #لینو #جیمین #چانگبین #تهیونگ #هیونجین #جونگکوک #فلیکس #سونگمین #جونگین #کیپاپ #کیدراما
part:1
یوکی=ا.ت
ویو هیونجین
خیلی نگران بودم!
همه اش هم تقسیر خودم مینداختم
حدود چند شب بود بخاطر کار های شرکت دیر میومدم خونه
و برنامه هایی که با یوکی میریختیم خراب میشد
دیشب هم یکی از اون شب هایی بود که دیر رفتم خونه ولی با این اختلاف که.....
فلش بک
کلید رو به آرومی چرخونم تا سر و صدا نشه
در رو وا کردم و رفتم تو
انتظار داشتم یوکی خواب باشه چون دیر وقت بود ولی....
رو مبل نشسته بود و به جلو خیره شده بود
نمیدونم چرا لباس مجلسی تنش بود
نگاهش رو دنبال کردم که رسیدم به یه میزه تزئین شده
مگه....مناسبت خاصی بود
داشتم فکر میکردم که با صداش به خودم اومدم
یوکی:مرسی که سالگرد ازدواج مون رو یادت بود
اوههههه
من چرا اینقدر احمق ام
چجوری فراموش کردم همچین روز مهمی رو
فحشی به خودم نصار کردم
و بهش خیره شدم
هیونجین:یوکی به خدا حوا...
یوکی:بسه بسه...نمیخواد چیزی بگی
از رو مبل پاشدم و با دستش ریسه هایی که به سقف آویزون بود رو کند
بادکنک هارو از جاشون کند
و کیکی رو که طرح قلب داشت رو انداخت سطل آشغال
هیونجین:یوکی نکن
دخترک بدون هیچ حرفی رفت تو اتاق خودش و تنها خوابید
ویو هیونجین
شاید باید تنهاش میزاشتم
حال روحیش خوب نبود
رفتم تو اتاق خودمون و کتم رو در اوردم
همونجوری رو تخت افتادم
و از خسته گی به خواب رفتم
ویو صبح
بیدار شدم
رفتم تو آشپزخونه که دیدم یوکی نبود
فکر کردم تو اتاقش عه ولی اونجا هم نبود
به ساعت نگاه کردم...دیرم شده بود ولی امروز نمی خواستم برم سر کار
برای معذرت خواهی از یوکی رفتم براش کادو بخرم
اونم حتما تا ظهر میاد
لباسم رو عوض کردم و یه نسکافه خوردم رفتم بیرون
ادامه دارد.....
بعد از مدت هاااا
#بی_تی_اس #استری_کیدز #نامجون #بنگ_چان #جین #هان #یونگی #لینو #جیمین #چانگبین #تهیونگ #هیونجین #جونگکوک #فلیکس #سونگمین #جونگین #کیپاپ #کیدراما
۴.۰k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.