پارته ۳

ویو یوری

اومد نزدیکم و گفت ( بقیشو میدونین)
اون مرده رفت من همش داشتم گریه میکردم که یه مرد دیگه اومد با مهربون سرمو نوازش کرد و گفت
نامی: اسم من نامجون میتونی منو نامی صدا کنی .. حالا بیا بگو اسمه تو چیه .. و دیگه گریه نکن خانم خوشکل
یکم اروم شدم سرمو وصل کرد به سینش
منم شروع کردم به حرف زدن
یوری: نامی ... اسم کیم یوریه سنمم ۱۷
من توی مدرسه بودم که بادیگاردم نیومد دنبالم و یه ون جلوم پارک کرد و منو اوردن اینجا ... راستی میدونی اون اقاعه با ابجیه من چیکار داره (لحن کیوت و بچگونه)
نامی :کیوتچه.. خب راستش ... اون اقاهه دوست پسرخواهرته والا میخواد خواهرتو بیاره
و برای همین از تو استفاده کرد نگران نباش بلایی سرت نمیاد

ویو نویسنده

همینجوری که نامجون داشت دلداری یوری میداد یوری خوابش برد نامجون اونو به اتاق جیهوپ برد ( چون اتاق اون خوالی بود)
وگذاشتش روی تخت و خودش رفت بیرون .

پرش پیش جیهوپ

بابا : همین که گفتم تمام
جیهوپ: ...

شرایط پارته بعد
لایک ۲
کامنت ۱