دخترک مغرور🧬♥️
دخترک مغرور🧬♥️
پارت ۹۸
arslwn
بردنم بازداشتگاه گفتن تا چیزی معلوم نشه اینجا میمونم
از بازداشتگاه بدم میومد
یه دو سه نفرم اونجا بودن
مرده : برا چی اوردنت اینجا
ارسلان : به تو ربطی دارع
مرده : ببند بابا تا نزدم لهت کنم
هنو نیومده پرو بازی داری در میاری
ارسلان : گمشو بابا رفتم دراز کشیدم با کلی فکر و خیال خابم رف...
.
.
.
.
arslwn
با سر و صدا بلند شدم
دیدم دارن دعوا میکنن
مرده : خفه شو دیگ کثافت(با عربده)
اون مرده: بشین بابا کوچولو ببند دهنتو تا دندونات نیومدن تو دهنت
ارسلان : یه مشت زد تو دهنش
داد زدم : بسه دیگ اه
اومد طرفم دستش یه چاقو بود
چاقو رو فشار داد رو گردنم
سرباز : بسه بشینید انقد دعوا نکنید
مرده : آخه پر رو بازی در میارن
سرباز : تو خودت پرویی بشین تا نبردمت تنبیه
مرده: خب
ارسلان : دس زدم به گردنم مث چی داش خون میومد
سربازه گف : ارسلان کاشی ملاقاتی داری
ارسلان: بلند شدم رفتم بخش ملاقات
ممد و محراب بودن
ارسلان : س.سلام
ممد : گردنت چیشده
ارسلان: هیچی خوبم
محراب : کلی خون دارع میره ازت
ارسلان : خوبم خوبم
چیشد
ممد : با سند آزاد میشی تا همه چی مشخص بشه
اگه بمیره که حکمت....اعدامه
اگه بهوش بیا بستگی به خودش دارع
ارسلان : پس الان آزادم
ممد : ارع
تا دوساعت دیگ ازادت میکنن
ارسلان : دمت گرم
ببخشید دوباره دردسر شدم
ممد : از این حرفا نزن
ارسلان : رفتم نشستم بعد دو ساعت گفتم آزادی...
ادامه دارد....
پارت ۹۸
arslwn
بردنم بازداشتگاه گفتن تا چیزی معلوم نشه اینجا میمونم
از بازداشتگاه بدم میومد
یه دو سه نفرم اونجا بودن
مرده : برا چی اوردنت اینجا
ارسلان : به تو ربطی دارع
مرده : ببند بابا تا نزدم لهت کنم
هنو نیومده پرو بازی داری در میاری
ارسلان : گمشو بابا رفتم دراز کشیدم با کلی فکر و خیال خابم رف...
.
.
.
.
arslwn
با سر و صدا بلند شدم
دیدم دارن دعوا میکنن
مرده : خفه شو دیگ کثافت(با عربده)
اون مرده: بشین بابا کوچولو ببند دهنتو تا دندونات نیومدن تو دهنت
ارسلان : یه مشت زد تو دهنش
داد زدم : بسه دیگ اه
اومد طرفم دستش یه چاقو بود
چاقو رو فشار داد رو گردنم
سرباز : بسه بشینید انقد دعوا نکنید
مرده : آخه پر رو بازی در میارن
سرباز : تو خودت پرویی بشین تا نبردمت تنبیه
مرده: خب
ارسلان : دس زدم به گردنم مث چی داش خون میومد
سربازه گف : ارسلان کاشی ملاقاتی داری
ارسلان: بلند شدم رفتم بخش ملاقات
ممد و محراب بودن
ارسلان : س.سلام
ممد : گردنت چیشده
ارسلان: هیچی خوبم
محراب : کلی خون دارع میره ازت
ارسلان : خوبم خوبم
چیشد
ممد : با سند آزاد میشی تا همه چی مشخص بشه
اگه بمیره که حکمت....اعدامه
اگه بهوش بیا بستگی به خودش دارع
ارسلان : پس الان آزادم
ممد : ارع
تا دوساعت دیگ ازادت میکنن
ارسلان : دمت گرم
ببخشید دوباره دردسر شدم
ممد : از این حرفا نزن
ارسلان : رفتم نشستم بعد دو ساعت گفتم آزادی...
ادامه دارد....
۵۲۰
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.