نیمه گمشده من:)
#پارت_3
دیانا✨
گیج و منگ چشامو باز کردم
زمان و مکان رو یادم رفته بود
یه دخترع بالا سرم بود ظاهراً پرستار بود و سرم بهم وصل میکرد
نیکا=عه خدا روشکر به هوش اومدین
-من چم شدع بود؟
نیکا: خب بزار دکتر رو صدا کنم بیاد
رفت و چند مین بعد با یه پسره اومد که انگار دکتر بود
اومد بالا سرم و یه چند تا سوال پرسید
دکتر:اسمت چیه؟
دیانا:دیانا..رحیمی«بی جون»
دکتر:چند سالته؟
دیانا:18
دکتر:میدونی چی شد اومدی اینجا؟
دیانا:میخواستم خودکشی کنم که بیهوش شدم
نیکا:خودکشی کردی و از درد بیهوش شدی
دیانا:من چند روزه اینجام؟
دکتر:②هفته
با تعجب نگاه کردم
دیانا: چی!!«با لکنت»
دکتر:نکنه انتظار داری 2 روزه خوب بشی
اه اه
چقد خشک و سرد بود
خیلی هم بداخلاق بود
•••
بنظرتون دکتره کیع؟
••
آنچه خواید خواند...
☆از اتاق رفت
☆شیفتم تموم شد
☆نگاهم افتاد کارت رو مقنعه اش
@rhs_love
دیانا✨
گیج و منگ چشامو باز کردم
زمان و مکان رو یادم رفته بود
یه دخترع بالا سرم بود ظاهراً پرستار بود و سرم بهم وصل میکرد
نیکا=عه خدا روشکر به هوش اومدین
-من چم شدع بود؟
نیکا: خب بزار دکتر رو صدا کنم بیاد
رفت و چند مین بعد با یه پسره اومد که انگار دکتر بود
اومد بالا سرم و یه چند تا سوال پرسید
دکتر:اسمت چیه؟
دیانا:دیانا..رحیمی«بی جون»
دکتر:چند سالته؟
دیانا:18
دکتر:میدونی چی شد اومدی اینجا؟
دیانا:میخواستم خودکشی کنم که بیهوش شدم
نیکا:خودکشی کردی و از درد بیهوش شدی
دیانا:من چند روزه اینجام؟
دکتر:②هفته
با تعجب نگاه کردم
دیانا: چی!!«با لکنت»
دکتر:نکنه انتظار داری 2 روزه خوب بشی
اه اه
چقد خشک و سرد بود
خیلی هم بداخلاق بود
•••
بنظرتون دکتره کیع؟
••
آنچه خواید خواند...
☆از اتاق رفت
☆شیفتم تموم شد
☆نگاهم افتاد کارت رو مقنعه اش
@rhs_love
۴.۹k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.