بیب ت ماله خودمی
بیب ت ماله خودمی
P:4
اون ..اون جونکوک بود
جونگکوک:به به خانم ات بالاخره بیدار شدی
ات: چی چی از جون من میخوای(بغض)
جونگکوک:چیزی نمیخام ولی تود اول و آخرش ماله خودم بودی
ات:چی چی میگی بزار من برم
جونگکوک:نچ نچ نچ عمرا (رفت بیرون)
(فلش یک به نیم ساعت پیش)
جونگکوک: هیوجین
هیوجین:بلع رئیس
جونگکوک:بقیه پول رو هم بده به خانوادش
هیوجین:بله چشم رئیس(رفت بیرون... مثلن رفت بره بقیه پولو بده😂😔)
(حال... ۳۰ دقه بعد)
جونگکوک:قرق (نمیدونم درست نوشتم یا نه😂😔) که در زده شده
بیا تو
هیوجین:رئیس بقیه پولو به خانوادش دادم و گفتم که خودمون آوردیمش
جونگکوک:باشه ممنون... فقط هیوجین
هیوجین:بله رئیس
جونگکوک:دوتا نگهبان بزار برای ات که یوقت فکر فرار به سرش نزنه
هیوجین:چشم رئیس(رفت بیرون دوتا نگهبان مرد انتخاب کرد بهشون گفت برن دم در اتاقی که ات داخلش زندانیه)
(۲۰مین بعد_جونگکوک ویو )
از اتاقم اومدم بیرون رفتم پیش اجوما
جونگکوک:اجوما
اجوما:بله پسرم
جونگکوک:اون اتاقی که بغل اتاق خودم هستش گرد گیری کن و آماده کن ات میره ت اون اتاق
اجوما:چشم پسرم(رفت و شروع کرد به تمیز کردن اتاق کلی لباس های رنگی رنگی و لوازم آرایشی های جور واجور گزاشت و رفت به جونگکوک گفت)
اجوما:پسرم اتاق امادس
جونگکوک:اوم باشه ممنون
بعد ۵ مین بلند شدم رفتم سمت اتاقی که ات بود
(ات ویو)
صدای شنیدن پا از پشت در میومد خودمو زدم بخواب که در باز شد......
☆☆☆☆☆☆☆☆
ببشید بد بود🫠🫶
بابت دیر گزاشتن هم شرمنده🫠🫶
دیگه زود به. زود میزارمم شماهم یکم همکاری کنید لایک کامنت حداقللللللل ۱۶۵ تایی شیم دیع🫠🫶
P:4
اون ..اون جونکوک بود
جونگکوک:به به خانم ات بالاخره بیدار شدی
ات: چی چی از جون من میخوای(بغض)
جونگکوک:چیزی نمیخام ولی تود اول و آخرش ماله خودم بودی
ات:چی چی میگی بزار من برم
جونگکوک:نچ نچ نچ عمرا (رفت بیرون)
(فلش یک به نیم ساعت پیش)
جونگکوک: هیوجین
هیوجین:بلع رئیس
جونگکوک:بقیه پول رو هم بده به خانوادش
هیوجین:بله چشم رئیس(رفت بیرون... مثلن رفت بره بقیه پولو بده😂😔)
(حال... ۳۰ دقه بعد)
جونگکوک:قرق (نمیدونم درست نوشتم یا نه😂😔) که در زده شده
بیا تو
هیوجین:رئیس بقیه پولو به خانوادش دادم و گفتم که خودمون آوردیمش
جونگکوک:باشه ممنون... فقط هیوجین
هیوجین:بله رئیس
جونگکوک:دوتا نگهبان بزار برای ات که یوقت فکر فرار به سرش نزنه
هیوجین:چشم رئیس(رفت بیرون دوتا نگهبان مرد انتخاب کرد بهشون گفت برن دم در اتاقی که ات داخلش زندانیه)
(۲۰مین بعد_جونگکوک ویو )
از اتاقم اومدم بیرون رفتم پیش اجوما
جونگکوک:اجوما
اجوما:بله پسرم
جونگکوک:اون اتاقی که بغل اتاق خودم هستش گرد گیری کن و آماده کن ات میره ت اون اتاق
اجوما:چشم پسرم(رفت و شروع کرد به تمیز کردن اتاق کلی لباس های رنگی رنگی و لوازم آرایشی های جور واجور گزاشت و رفت به جونگکوک گفت)
اجوما:پسرم اتاق امادس
جونگکوک:اوم باشه ممنون
بعد ۵ مین بلند شدم رفتم سمت اتاقی که ات بود
(ات ویو)
صدای شنیدن پا از پشت در میومد خودمو زدم بخواب که در باز شد......
☆☆☆☆☆☆☆☆
ببشید بد بود🫠🫶
بابت دیر گزاشتن هم شرمنده🫠🫶
دیگه زود به. زود میزارمم شماهم یکم همکاری کنید لایک کامنت حداقللللللل ۱۶۵ تایی شیم دیع🫠🫶
۶.۶k
۱۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.