«عروسک خیمه شب بازی»
«عروسک خیمه شب بازی»
پارت: ۳۸
اروم سمت میز حرکت کردم و روی صندلی نشستم
دیشب شام نخورده زده بودم بیرون
گشنم بود شدیدا
_بخور...
سرمو بلند کردم
چشماش وحشی بود
به این لحن آرومش نمیومد
_ب..ببخشید براتون مزاحمت ایجاد کردم
بیخیال لقمه ای برام گرفت
_جبران میکنی
ابروهام بالا پرید
چه پرو بود
نباید میگفت قابلی نداشت؟!
ترسیدم
نکنه ازم چیزی بخواد نتونم
_چجوری
لیوان آب پرتقالشو برداشت
_فکر نکردم بهش!
یه قلوپ ازش خورد و ادامه داد
_اون وقت شب اونجا چیکار میکردی؟
با یادآوری تهیونگ و لیا اخمامو تو هم کشیدم
اصلا متوجه نبودن من شدن یعنی؟
پارت: ۳۸
اروم سمت میز حرکت کردم و روی صندلی نشستم
دیشب شام نخورده زده بودم بیرون
گشنم بود شدیدا
_بخور...
سرمو بلند کردم
چشماش وحشی بود
به این لحن آرومش نمیومد
_ب..ببخشید براتون مزاحمت ایجاد کردم
بیخیال لقمه ای برام گرفت
_جبران میکنی
ابروهام بالا پرید
چه پرو بود
نباید میگفت قابلی نداشت؟!
ترسیدم
نکنه ازم چیزی بخواد نتونم
_چجوری
لیوان آب پرتقالشو برداشت
_فکر نکردم بهش!
یه قلوپ ازش خورد و ادامه داد
_اون وقت شب اونجا چیکار میکردی؟
با یادآوری تهیونگ و لیا اخمامو تو هم کشیدم
اصلا متوجه نبودن من شدن یعنی؟
۴۵۴
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.