رمان معشوقه ی شیطون زیبای من
# پارت چهارم
با صدای آلارم گوشی بیدار شدم. ایییی تو روح هر چی بیمارستانِ . به سمت دستشویی رفتم و با دیدن خودم جیغی کشیدم واییییی این منم روی تخت اینقدر تکون خورده بودم که لباس خوابم شلوارش یه تا زانو رفته بود بالا مو هام هم عین جنگلی ها انگار چندین ساله یه شونه به موهام نزدم واییی ساعت ۸ شب با با اینا پرواز دارن دوباره یادم اومد واییی خیلی سخته ای کاش مدتش کم تر بود 😭😭 کار های مربوطه رو در دستشویی انجام دادم و لباس ها مو پوشیدم حوصله ی توضیح ندارم خودتون تصور کنید و از نرده سر خوردم واییییی امشب باید برم پیش اون ارونگوتان وحشی .
من : شیلامممممم بر اهل خانواده
مامان : واییی روز آخری هم دست از شیطنت بر نمی داری
من : مامان دلم براتون تنگ میشه
مامانم که گریه اش گرفت به کی از تو سرش و گفت : ساعت رو دیدی
با دیدن ساعت برق از سرم پرید اوهههه دیر شد
سوار بنز بابا شدم امروز ماشین شو نبرده بود
و پیش به سوی بیماران
وارد پارکینگ شدم بنز ارسی خیلی چشمک میزد
وجدان : چه زود شد ارسی
من : ببند خواهشا
یه ایشششش گفت و رفت
منم رفتم جلو ماشینش و جوهر ایی که تو کیفم بود رنگش نمیرفت و از شانس خوبم ماشینش سفیده سریع در جوهر رو باز کردم و کامل خالی کردم رو ماشینش کاملا ریدم به ماشین اش و بعد هم با خط کش فلزی نوشتم
مغرور از خود راضی بزرگ بزرگ روی شیشه ماشینش هم جوهر قرمز ریختم پشت سرش منظورم شیشه پشت سری جلو نه عقب هم جوهر مشکی ههههه شاید سوال پیش بیاد من اینا رو از کجا دارم حقیقت اند من اینا رو برای شیطنت توی کیفم میزارم تازه کجا رو دیدید ترقه هم دارم
رفتم تو بخش عرفان صمیمی ترین دوستی بود که از بچه گی داشتم رفتم روبه روش وایسادم
من : عرفان جونم داداشی نفسم جیگرم
عرفان : یا حضرت یادمه آخرین بار که بهم گفتی عرفان جون دستم شکست
من : تقصیر خودت بود
بعد هم قضیه ارسی رو تعریف کردم و ازش خواستم بهم شوکر و اسپری فلفل بده
عرفان : برا چی میخوای
من : خوب عری اون یه پسره منم دختر اگه خواست خونه تنها بلا ملا سرم بیاره چه گوهی بخورم
عرفان : خیلی خوب جورش میکنم
من : همین الان به دوستت بگو بیاره یا من برم ازش بگیرم
عرفان : خودم میریم لازم نکرده
اوهعهه بازم غیرتی شد
من: میسی پس تا شیفتم تموم شه جوره
عرفان : آره
و رفت رنگ زد به دوستش دوستش گفت که برام میاره ای ول ولی پولش باورم نمیشه شوکر ۱/۵ و پول اسپری ۵۰۰ تومن بود یا علی پولو واریز کردم عرفان رفت از دویتش بگیره حدود ساعت های پنچ و نیم بود که عری اومد یواشکی بهم داد منم گذاشتم توی کیفم شیفتم تموم شد
........................................
باورم نمیشد دارم وسایل ها مو جمع میکنم برم حیح
چمدونم رو جمع کردم وسایل دوخترنه خودمو گذاشتم زیر لباس هام یه موقع کسی اومد سمت ساکم شرف ام نره کف پام
با صدای آلارم گوشی بیدار شدم. ایییی تو روح هر چی بیمارستانِ . به سمت دستشویی رفتم و با دیدن خودم جیغی کشیدم واییییی این منم روی تخت اینقدر تکون خورده بودم که لباس خوابم شلوارش یه تا زانو رفته بود بالا مو هام هم عین جنگلی ها انگار چندین ساله یه شونه به موهام نزدم واییی ساعت ۸ شب با با اینا پرواز دارن دوباره یادم اومد واییی خیلی سخته ای کاش مدتش کم تر بود 😭😭 کار های مربوطه رو در دستشویی انجام دادم و لباس ها مو پوشیدم حوصله ی توضیح ندارم خودتون تصور کنید و از نرده سر خوردم واییییی امشب باید برم پیش اون ارونگوتان وحشی .
من : شیلامممممم بر اهل خانواده
مامان : واییی روز آخری هم دست از شیطنت بر نمی داری
من : مامان دلم براتون تنگ میشه
مامانم که گریه اش گرفت به کی از تو سرش و گفت : ساعت رو دیدی
با دیدن ساعت برق از سرم پرید اوهههه دیر شد
سوار بنز بابا شدم امروز ماشین شو نبرده بود
و پیش به سوی بیماران
وارد پارکینگ شدم بنز ارسی خیلی چشمک میزد
وجدان : چه زود شد ارسی
من : ببند خواهشا
یه ایشششش گفت و رفت
منم رفتم جلو ماشینش و جوهر ایی که تو کیفم بود رنگش نمیرفت و از شانس خوبم ماشینش سفیده سریع در جوهر رو باز کردم و کامل خالی کردم رو ماشینش کاملا ریدم به ماشین اش و بعد هم با خط کش فلزی نوشتم
مغرور از خود راضی بزرگ بزرگ روی شیشه ماشینش هم جوهر قرمز ریختم پشت سرش منظورم شیشه پشت سری جلو نه عقب هم جوهر مشکی ههههه شاید سوال پیش بیاد من اینا رو از کجا دارم حقیقت اند من اینا رو برای شیطنت توی کیفم میزارم تازه کجا رو دیدید ترقه هم دارم
رفتم تو بخش عرفان صمیمی ترین دوستی بود که از بچه گی داشتم رفتم روبه روش وایسادم
من : عرفان جونم داداشی نفسم جیگرم
عرفان : یا حضرت یادمه آخرین بار که بهم گفتی عرفان جون دستم شکست
من : تقصیر خودت بود
بعد هم قضیه ارسی رو تعریف کردم و ازش خواستم بهم شوکر و اسپری فلفل بده
عرفان : برا چی میخوای
من : خوب عری اون یه پسره منم دختر اگه خواست خونه تنها بلا ملا سرم بیاره چه گوهی بخورم
عرفان : خیلی خوب جورش میکنم
من : همین الان به دوستت بگو بیاره یا من برم ازش بگیرم
عرفان : خودم میریم لازم نکرده
اوهعهه بازم غیرتی شد
من: میسی پس تا شیفتم تموم شه جوره
عرفان : آره
و رفت رنگ زد به دوستش دوستش گفت که برام میاره ای ول ولی پولش باورم نمیشه شوکر ۱/۵ و پول اسپری ۵۰۰ تومن بود یا علی پولو واریز کردم عرفان رفت از دویتش بگیره حدود ساعت های پنچ و نیم بود که عری اومد یواشکی بهم داد منم گذاشتم توی کیفم شیفتم تموم شد
........................................
باورم نمیشد دارم وسایل ها مو جمع میکنم برم حیح
چمدونم رو جمع کردم وسایل دوخترنه خودمو گذاشتم زیر لباس هام یه موقع کسی اومد سمت ساکم شرف ام نره کف پام
۲۹.۱k
۲۲ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.