می خواستم زن زندگےات باشم...
می خواستم زن زندگےات باشم...
زنے ڪه پیش بند بندد...
سیب زمینےها را سرخ ڪند...
زنے ڪه دستش
فقط در خانهے تو بسوزد...
جاے رژ لبهاے زدهاش فقط
برروے ملافههاے خانهے تو بیفتد...
میخواستم زن زندگےات باشم...
زنے ڪه لنگه گوشوارهاش را
درخانهے تو گم کند...
و صبحهاے زود
بوےلاڪ قرمزش در خواب تو بپیچد...
میخواستم زنے باشم ڪه
اڪثر مریضےهاے عمرش
صدقه سر زن بودن در خانهے تو باشد...
بااینڪه خسته است
برایت چاے دم ڪند...
و وقتے بلیز بےآستین میپوشد...
حواسش باشد ڪه
پردههاے خانهات افتاده باشند
من با تڪ تڪ سلول هایم میخواستم زن زندگےات باشم....
زنے ڪه پیش بند بندد...
سیب زمینےها را سرخ ڪند...
زنے ڪه دستش
فقط در خانهے تو بسوزد...
جاے رژ لبهاے زدهاش فقط
برروے ملافههاے خانهے تو بیفتد...
میخواستم زن زندگےات باشم...
زنے ڪه لنگه گوشوارهاش را
درخانهے تو گم کند...
و صبحهاے زود
بوےلاڪ قرمزش در خواب تو بپیچد...
میخواستم زنے باشم ڪه
اڪثر مریضےهاے عمرش
صدقه سر زن بودن در خانهے تو باشد...
بااینڪه خسته است
برایت چاے دم ڪند...
و وقتے بلیز بےآستین میپوشد...
حواسش باشد ڪه
پردههاے خانهات افتاده باشند
من با تڪ تڪ سلول هایم میخواستم زن زندگےات باشم....
۱۳.۱k
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.