و بلاخره من برگشتم بیبی هام)
و بلاخره من برگشتم بیبی هام)
#لج_لجبازی_عشق
پارت 10
بلاخره بعد کلی دنبال بازی جیمین گرفتمو تا میتونست قلقلکم داد)
ات.خوابم میاد
ج.بگبر بخواب
ات.مرسی گفتی پرفسور خودم نمیدونستم
ج.ما اینیم دیگه( جیمین بغلم کرد و گذاشتم رو تخت رومو کشید و پیشونیم و بوسید) خوب بخوابی آبجی کوچولوم
ات.مرسی(لبخند کیوت)
ویو ات
از خواب بیدار شدم همه جا تاریک بود رفتم پایین نوتلا رو از تو یخچال برداشتمو شروع به خوردن کردم به ساعت نگاه کردم ساعت 3 صب بود)
اووو ات چقدر خوابیدی( با نوتلا رفتم تو اتاقم تا ساعت 6 کیدراما میدیدم و بلاخره خوابیدم)
*پرش زمانی رور عروسی*
ویو ات
بعد کلی روغن مالی و گج مالی انگار پای ساختمون بودن ولم کردن لباسمو پوشوندنو
فرستادم پیش تهیونگ)
ات.سلام..سرد
ته سلام..سرد تر
درسته کل مکالمه این زوج همین بود ولی تا اخر همین میمونه؟ چطوره بسپاریم به سر نوشت هوم؟
بلاخره اون شب تموم شد میخوای بدونین چجوری گذشت بزارین بگم اول از همه دوست دختر آقا ( اسم دوست دخترشو یادم نمیاد میگم لیا) لیا اومده بود رقص تانگو حال بهم زنی بود لگد کردن پا اهه کلا وضع چندشی بود و بلاخره تموم شد سوار ماشین ته شدیم و رفتیم به طرف مثلا خونمون)
ته.پیاده شو
ات.نترس ماشینتو نمیخورم
ته.چیز خوردنی نیس
ات.خوبه خودتم میدونی ( از ماشین پیاده شدم دنبالش رفتم وقتی وارد خونه شدیم لیا با یه لباس که تور خالص بود جلومون ظاهر شد راستش حالم خیلی خراب شد کی دوست داره شب عروسیش دوست دختر مثلا شوهرش با این لباس ظاهر شه)
ات.گمشو بیرون از خونم هرزه
لیا.خونت
ات. خونم میخوای اینم بکنی تو دهنت( تهیونگ که تا اون موقع ساکت بود لب باز کردو گفت)
خماری
#لج_لجبازی_عشق
پارت 10
بلاخره بعد کلی دنبال بازی جیمین گرفتمو تا میتونست قلقلکم داد)
ات.خوابم میاد
ج.بگبر بخواب
ات.مرسی گفتی پرفسور خودم نمیدونستم
ج.ما اینیم دیگه( جیمین بغلم کرد و گذاشتم رو تخت رومو کشید و پیشونیم و بوسید) خوب بخوابی آبجی کوچولوم
ات.مرسی(لبخند کیوت)
ویو ات
از خواب بیدار شدم همه جا تاریک بود رفتم پایین نوتلا رو از تو یخچال برداشتمو شروع به خوردن کردم به ساعت نگاه کردم ساعت 3 صب بود)
اووو ات چقدر خوابیدی( با نوتلا رفتم تو اتاقم تا ساعت 6 کیدراما میدیدم و بلاخره خوابیدم)
*پرش زمانی رور عروسی*
ویو ات
بعد کلی روغن مالی و گج مالی انگار پای ساختمون بودن ولم کردن لباسمو پوشوندنو
فرستادم پیش تهیونگ)
ات.سلام..سرد
ته سلام..سرد تر
درسته کل مکالمه این زوج همین بود ولی تا اخر همین میمونه؟ چطوره بسپاریم به سر نوشت هوم؟
بلاخره اون شب تموم شد میخوای بدونین چجوری گذشت بزارین بگم اول از همه دوست دختر آقا ( اسم دوست دخترشو یادم نمیاد میگم لیا) لیا اومده بود رقص تانگو حال بهم زنی بود لگد کردن پا اهه کلا وضع چندشی بود و بلاخره تموم شد سوار ماشین ته شدیم و رفتیم به طرف مثلا خونمون)
ته.پیاده شو
ات.نترس ماشینتو نمیخورم
ته.چیز خوردنی نیس
ات.خوبه خودتم میدونی ( از ماشین پیاده شدم دنبالش رفتم وقتی وارد خونه شدیم لیا با یه لباس که تور خالص بود جلومون ظاهر شد راستش حالم خیلی خراب شد کی دوست داره شب عروسیش دوست دختر مثلا شوهرش با این لباس ظاهر شه)
ات.گمشو بیرون از خونم هرزه
لیا.خونت
ات. خونم میخوای اینم بکنی تو دهنت( تهیونگ که تا اون موقع ساکت بود لب باز کردو گفت)
خماری
۱.۴k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.