چه طور می شود شب باشد و آدم به چیزی فکر نکند و همینطور بی
چهطور میشود شب باشد و آدم به چیزی فکر نکند و همینطور بیهوده لمیده باشد کنجی به شوق؟
این چرخدندهی خودکامهی ذهن آدمیست که به محض رویت ماه و تاریکی و سکوت، شروع به چرخیدن میکند و با گذار عمر آدمی، این چرخش بیدلیل و بیهنگام، شدت میگیرد و این آدمیست که به این چرخش، فرسوده و ملول میشود.
هر صبح از خواب بر میخیزی و به خودت قول میدهی روز متفاوت و دلانگیزی بسازی و در نهایت، در پایان روز به خودت نگاه میکنی که برای قوی بودن و رنج تکرار جهان را به دوش کشیدن و لبخند زدن، چه ناجوانمردانه تحلیل رفتهای.
کاش کسی میگفت چطور میتوان به چیزی فکر نکرد؟ کسی را دوست نداشت؟ و رنجی را فراموش کرد؟؟!
چه طور میتوان؟!
نرگس صرافیان طوفان
این چرخدندهی خودکامهی ذهن آدمیست که به محض رویت ماه و تاریکی و سکوت، شروع به چرخیدن میکند و با گذار عمر آدمی، این چرخش بیدلیل و بیهنگام، شدت میگیرد و این آدمیست که به این چرخش، فرسوده و ملول میشود.
هر صبح از خواب بر میخیزی و به خودت قول میدهی روز متفاوت و دلانگیزی بسازی و در نهایت، در پایان روز به خودت نگاه میکنی که برای قوی بودن و رنج تکرار جهان را به دوش کشیدن و لبخند زدن، چه ناجوانمردانه تحلیل رفتهای.
کاش کسی میگفت چطور میتوان به چیزی فکر نکرد؟ کسی را دوست نداشت؟ و رنجی را فراموش کرد؟؟!
چه طور میتوان؟!
نرگس صرافیان طوفان
۴.۳k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲