فـرانسه🇫🇷
فـرانسه🇫🇷
تک پارتیjin
𓂃𓂃𓂃𓂃𓂃𓂃𓂃𓂃𓂃𓂃𓂃𓂃
با سوکجین توی فرانسه آشنا شده بودی....
چند ماهی بود شمارشو داشتی....
امروز یه قرار ساده گذاشته بودین البته فقط ساده نبود...... اتفاق دیگه ای قرار بود بیافته.....
لباس مورذ علاقتو پوشیده بودی و داخل همون کافه ای که گفته بود، نشسته بودی.....
با اومدن جین سریع از جات بلند شدی.... ۴ سال باهات اختلاف سنی داشت و ازت بزرگتر بود....
ات: سلام
جین: سلام
همیشه جدی رفتار میکرد و بعضی وقتا البته همیشه! جذاب و زیبا به نظر میرسید....
بعد از اینکه نشست تو هم نشستی.....
کارسون کروسان و نسکافه ای که سفارس داده بود رو روی میز گذاشت....
برج ایفل از پشت دیده میشد....
با شونه های پهنش، کمرشو صاف کرد...
جین: چند سالته؟
ات: ۲۷*استرس*
کمی از نسکافه رو سر کشید....
همیشه روک و روراست حرف میزد و زیاد طولش نمیداد....
جین: من چند روزی میشه حس عاشقی نمیدونم اسمش چیه ولی خب، بهت پیدا کردم نظرت چیه؟
شوکه شده بودی چون تو هم مثل اون عاشق شده بودی....
ات: خب من نمیدونم چی بگم*خنده فیک*
جین: دوسم داری یانه
ات: خب آخه...
باکس حلقه ای از جیبش بیرون اورد و بازش کرد... جلوم گذاشت....
جین: من دروغ گفتم من از اول که دیدم عاشق شدم ولی خب نمیتونستم بگم*جدی*
خیلی خوشحال شده بودی و استرس زیادی هم داشتی
جین: قبول میکنی؟
ات: آره*استرس*
جین: خوبه*خوشحال*
حس خوبی داشت که کراشت ازت خاستگاری کنه....
با لبخندی روی لب.ت پاتو روی پات انداختی و کلاسیک نشستی......
حتی تصمیم گرفتی فرانسوی هم یاد بگیری!....
____________
چرا انقد یه جوری شد😂
میخوام به اطلاع برسانم که بدانید
جین بایسمه یاع یاع یاع🚶♀️✅
تک پارتیjin
𓂃𓂃𓂃𓂃𓂃𓂃𓂃𓂃𓂃𓂃𓂃𓂃
با سوکجین توی فرانسه آشنا شده بودی....
چند ماهی بود شمارشو داشتی....
امروز یه قرار ساده گذاشته بودین البته فقط ساده نبود...... اتفاق دیگه ای قرار بود بیافته.....
لباس مورذ علاقتو پوشیده بودی و داخل همون کافه ای که گفته بود، نشسته بودی.....
با اومدن جین سریع از جات بلند شدی.... ۴ سال باهات اختلاف سنی داشت و ازت بزرگتر بود....
ات: سلام
جین: سلام
همیشه جدی رفتار میکرد و بعضی وقتا البته همیشه! جذاب و زیبا به نظر میرسید....
بعد از اینکه نشست تو هم نشستی.....
کارسون کروسان و نسکافه ای که سفارس داده بود رو روی میز گذاشت....
برج ایفل از پشت دیده میشد....
با شونه های پهنش، کمرشو صاف کرد...
جین: چند سالته؟
ات: ۲۷*استرس*
کمی از نسکافه رو سر کشید....
همیشه روک و روراست حرف میزد و زیاد طولش نمیداد....
جین: من چند روزی میشه حس عاشقی نمیدونم اسمش چیه ولی خب، بهت پیدا کردم نظرت چیه؟
شوکه شده بودی چون تو هم مثل اون عاشق شده بودی....
ات: خب من نمیدونم چی بگم*خنده فیک*
جین: دوسم داری یانه
ات: خب آخه...
باکس حلقه ای از جیبش بیرون اورد و بازش کرد... جلوم گذاشت....
جین: من دروغ گفتم من از اول که دیدم عاشق شدم ولی خب نمیتونستم بگم*جدی*
خیلی خوشحال شده بودی و استرس زیادی هم داشتی
جین: قبول میکنی؟
ات: آره*استرس*
جین: خوبه*خوشحال*
حس خوبی داشت که کراشت ازت خاستگاری کنه....
با لبخندی روی لب.ت پاتو روی پات انداختی و کلاسیک نشستی......
حتی تصمیم گرفتی فرانسوی هم یاد بگیری!....
____________
چرا انقد یه جوری شد😂
میخوام به اطلاع برسانم که بدانید
جین بایسمه یاع یاع یاع🚶♀️✅
۱۱.۵k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.