عشق مافیایی من پارت20
_حق نداری نزدیک بچه من بشی دورشو(عصبی)
+داری باهام شوخی میکنی پرنسس (با نا باوری)
_گفتم از اینجا برو (یکم داد)
+داری منو از خونه ای که بچم توشه بیرون می کنی(با نیشخند مقابل ا.ت ایستاد)
_اون بچه تو نیس...(باترس حرف زد اما کوک اون رو برید)
+هی هی این حرفات رو من اثر نداره این بچه الان سه ماه شه پس دقیقا مال منه چون اخرین بار ما باهم بودیم درست یک سال پیش(وقتی مقایل ا.ت ایستاد و به چشم های هم دیگه نگاه می کردن)
_خب که چی اره بچه توه اما تو یه خیانت کار عو*ضی و تازه من تنها سر پرست این بچه هستم تو کسی بودی که فرار کردییییی(با عصبانیت و گریه دادزد)
+ا....ا.ت م...میدونم میدونم لع*نت به من ... من فقط دنبال یه انتقام بچه گانه افتاده بودم ببخشید میدونم کارم اشتباه بود معزرت میخوام لطفا
(وقتی اشک تو چشماش جمع شده بود)
_اون انتقام احمقانه ربطی به من نداشت که تو از من گرفتیش وحالا که میدونی اشتباه کردی ازینجا برو (عصبی و محکم گفت و با انگشت به بیرون اشاره کرد)
+ولی من نمیخوام برم میخوام پیش تو بچه مون بمونم (مظلومانه گفت)
_اون بچه تو نیست اون بچه من تو همون شبی که رفتی و دیگه پشت سرتم نگاه نکردی دیگه چیزی پیش من نداشتی یادته چیا برام تو نامه نوشته بودی (با گریه حرف میزد) اه لعنت به من که له تو اعتماد کردم پس لطفاً برو ت.....(حرفش از طرف کوک قط شد)
+ا.ت دیگه داری زیاده روی میکنی داری صبرم رو امتحان می کنی من ازت معزرت خواهی کردم(یکم عصبی)
_(خنده عصبی کرد)واقعا تو یه احمقی فک کردی همه چیز با یه معزرت خواهی تموم میشه تو اصن می دونی چه بلایی سر من اوردی کوکککک حالا برووو(داد )
+(با عصبانیت بهش نزدیک شد و تو شماش نگاه کرد و گفت)صدا تو برای من نبر بالا این که دوست دارم دلیل نمیشه که سر من داد بزنی من میرم اما این بحث همینجا تموم نمیشه وتازه شروع شده اگ بازبون خوش حالیت نمیشه بازور هم میتونیم یا اینکه بچه م و میبرم (نیشخند زد و بعد یه نگاه به بچه و بقیه از اونجا خارج شد)
_لع*نتتتت بهتتتت گمشوووو چرا بعد این همه مدت تازه بر گشتیییی(داد زد )(رفت جیهو رو از سوا گرفت و محکم به خودش فشورد و می بوسیدش)
_نمیدم م...م...من ....بچمو ...نمیدم اون ...اون مال ....منه اون بچه من جیهوی منه (گریه زیر لب می گفت)
×ا.ت....
~ا.ت اروم باش لطفا (اروم گفت )
_چی چیو اروم باش نمیشنوی چی میگه تهیونگ لطفا من من جیهو رو بهش نمیدم او بچه منه اون بدون من نمیتونه منم بدون اون نمیتونم (گریه میکرد و جیهو رو بو میکرد تهیونگ پاشد و با دست سالمش بغلش کرو موهاش رو بوسید)
~نمیزاریم ما نمیزاریم جیهو پیش مادرش میمونه اون جاش پیش توه
_ای کاش بر نمیگشتم من گفتم نمیخوام بیام اینجا ای کاش با جیهو اونجا می موندم(گریه میکرد)
+داری باهام شوخی میکنی پرنسس (با نا باوری)
_گفتم از اینجا برو (یکم داد)
+داری منو از خونه ای که بچم توشه بیرون می کنی(با نیشخند مقابل ا.ت ایستاد)
_اون بچه تو نیس...(باترس حرف زد اما کوک اون رو برید)
+هی هی این حرفات رو من اثر نداره این بچه الان سه ماه شه پس دقیقا مال منه چون اخرین بار ما باهم بودیم درست یک سال پیش(وقتی مقایل ا.ت ایستاد و به چشم های هم دیگه نگاه می کردن)
_خب که چی اره بچه توه اما تو یه خیانت کار عو*ضی و تازه من تنها سر پرست این بچه هستم تو کسی بودی که فرار کردییییی(با عصبانیت و گریه دادزد)
+ا....ا.ت م...میدونم میدونم لع*نت به من ... من فقط دنبال یه انتقام بچه گانه افتاده بودم ببخشید میدونم کارم اشتباه بود معزرت میخوام لطفا
(وقتی اشک تو چشماش جمع شده بود)
_اون انتقام احمقانه ربطی به من نداشت که تو از من گرفتیش وحالا که میدونی اشتباه کردی ازینجا برو (عصبی و محکم گفت و با انگشت به بیرون اشاره کرد)
+ولی من نمیخوام برم میخوام پیش تو بچه مون بمونم (مظلومانه گفت)
_اون بچه تو نیست اون بچه من تو همون شبی که رفتی و دیگه پشت سرتم نگاه نکردی دیگه چیزی پیش من نداشتی یادته چیا برام تو نامه نوشته بودی (با گریه حرف میزد) اه لعنت به من که له تو اعتماد کردم پس لطفاً برو ت.....(حرفش از طرف کوک قط شد)
+ا.ت دیگه داری زیاده روی میکنی داری صبرم رو امتحان می کنی من ازت معزرت خواهی کردم(یکم عصبی)
_(خنده عصبی کرد)واقعا تو یه احمقی فک کردی همه چیز با یه معزرت خواهی تموم میشه تو اصن می دونی چه بلایی سر من اوردی کوکککک حالا برووو(داد )
+(با عصبانیت بهش نزدیک شد و تو شماش نگاه کرد و گفت)صدا تو برای من نبر بالا این که دوست دارم دلیل نمیشه که سر من داد بزنی من میرم اما این بحث همینجا تموم نمیشه وتازه شروع شده اگ بازبون خوش حالیت نمیشه بازور هم میتونیم یا اینکه بچه م و میبرم (نیشخند زد و بعد یه نگاه به بچه و بقیه از اونجا خارج شد)
_لع*نتتتت بهتتتت گمشوووو چرا بعد این همه مدت تازه بر گشتیییی(داد زد )(رفت جیهو رو از سوا گرفت و محکم به خودش فشورد و می بوسیدش)
_نمیدم م...م...من ....بچمو ...نمیدم اون ...اون مال ....منه اون بچه من جیهوی منه (گریه زیر لب می گفت)
×ا.ت....
~ا.ت اروم باش لطفا (اروم گفت )
_چی چیو اروم باش نمیشنوی چی میگه تهیونگ لطفا من من جیهو رو بهش نمیدم او بچه منه اون بدون من نمیتونه منم بدون اون نمیتونم (گریه میکرد و جیهو رو بو میکرد تهیونگ پاشد و با دست سالمش بغلش کرو موهاش رو بوسید)
~نمیزاریم ما نمیزاریم جیهو پیش مادرش میمونه اون جاش پیش توه
_ای کاش بر نمیگشتم من گفتم نمیخوام بیام اینجا ای کاش با جیهو اونجا می موندم(گریه میکرد)
۲۴.۶k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.