پارت سوم🤤💜
منم متقابلا یقشو گرفتم و چسبوندمش به دیوار.
+سر من داد نزن.
و دوباره اون منو چسبوند به دیوار.
_دختر پروویی هستی خوشم اومد فقط میخوام وقتی زیرم داشتی ازم خواهش میکنی که لطفا اروم ببینم بازم همین شکلییه؟
ی سیلی زدم به گوشش+عوضی انقدر میزنمت زنده نمونی.
سونیا منو گرفت _ولش کن هانی لطفا روز اولو خراب نکن.
تهیونگ که هنوز تو شک بود به هانی نگاه سریعی انداخت و گفت:گوره خودتو کندی.
+ساکت شو بینیم باو.
سونیا منو داشت میبرد.
_بیا ی اب به دستو صورتت بزن حالت خوب شع.
صورتمو شستم.
+برم بزنمش کیف کنه.
_مراقب باش کیم تهیونگ ادمی نیس که این کارتو بدون جواب بزاره.
+مثلا میخواد چیکار کنه.
_نمدونم.
از زبان جانگکوک:
رسیدیم به خونه هانا خوابش برده بود بغلش کردم و بردمش تو اتاقم لباسام رو عوض کردم و رفتم حموم اومدم بیرون وکنارش خوابیدم.
از زبان هانا:
ی غلت ارومی تو جام خوردم چشمامو اروم باز کردم دیدم کنار جانگکوکم.
ترسیدم سریع بلند شدم گوشیمو از تو کولم در اوردم و به اونی زنگ زدم.
_الو اونی بیا دنبالم من میترسم
+کجایی
_لوکیشنو میفرسم.
+باشه خدافظ
ادرسو برای اونی فرستادم.
جانگکوک_با کی صحبت میکنی؟
+به ابجیم گفتم بیاد دنبالم.
جانگکوک یهو پاشد_هیچی راجع به قضییه ی امروز نمیگی فقط اگه پرسسد اینجا چیکار میکنی بگو حالم بد شد دوستم منو اورد خونش وقتی بیدار شدم دیدم اینجام.
+چشم
_افرین حالا به بوس به ددی بده.
نیشم شل شد ولی سریع جمعش کردم.
+خوب دیگه من برم ممنون بابت جایی که بهم دادین.
دستمو گرفت.
_نمیخوای ددیتو ببوسی؟
+چشم.
و رفتم سمت لپش و ی بوس کوچولو کردم.
_برای شروع خوب بود ولی دفعه ی بعد با ی بوس کوچولو نمیزارم بری.
دستمو براش تکون دادم و رفتم تو حیاط.
بند کفشامو بستم و درو باز کردم اونی رو دیدم دویدم سمتش.
_اینجا چیکار میکنی.
+حالم تو مدرسه بد شد دوستم منو اورد خونشون.
_اها.
سوار ماشین شدم.
بعد نیم ساعت رسیدیم.
رفتم تو اتاقم.
گوشیمو باز کردم.
دیدم ی پیام از شماره ناشناس اومده.
ناشناس:سلام هانا خوبی رسیدی درد نداری؟
+ببخشید شما؟
_جانگکوکم
+اها نه درد ندارم رسیدم.
_خوبه.
+کاری نداری؟
_نه فردا میبینمت.
+باشه بای.
کمکم شب شد درسامو خوندم و کیفمو حاضر کردم و خوابیدم.
صبح با الارم گوشیم بیدار شدم.
صورتمو شستم.
رفتم پایین.
هانی_من امروز کار دارم خودت برو مدرسه.
+باشه
صبحانه رو خوردم.
رفتم بیرون تو ایستگاه
سوار اتبوس شدم.
+خدایا دیر نرسم
رسیدم به مدرسه رفتم تو کلاسم.
جانگکوکو دیدم سرشو گزاشته بود رو میز رفتم جلو دیدم خوابه.
خواستم بیدارش کنم که یکی از دخترا گفت:بیدارش نکن بزار بخوابه.
+چشم.
خواستم برم کنار یکی دیگه بشینم جانگکوک دستمو گرفت و منو روی پای خودش نشوند.
+سر من داد نزن.
و دوباره اون منو چسبوند به دیوار.
_دختر پروویی هستی خوشم اومد فقط میخوام وقتی زیرم داشتی ازم خواهش میکنی که لطفا اروم ببینم بازم همین شکلییه؟
ی سیلی زدم به گوشش+عوضی انقدر میزنمت زنده نمونی.
سونیا منو گرفت _ولش کن هانی لطفا روز اولو خراب نکن.
تهیونگ که هنوز تو شک بود به هانی نگاه سریعی انداخت و گفت:گوره خودتو کندی.
+ساکت شو بینیم باو.
سونیا منو داشت میبرد.
_بیا ی اب به دستو صورتت بزن حالت خوب شع.
صورتمو شستم.
+برم بزنمش کیف کنه.
_مراقب باش کیم تهیونگ ادمی نیس که این کارتو بدون جواب بزاره.
+مثلا میخواد چیکار کنه.
_نمدونم.
از زبان جانگکوک:
رسیدیم به خونه هانا خوابش برده بود بغلش کردم و بردمش تو اتاقم لباسام رو عوض کردم و رفتم حموم اومدم بیرون وکنارش خوابیدم.
از زبان هانا:
ی غلت ارومی تو جام خوردم چشمامو اروم باز کردم دیدم کنار جانگکوکم.
ترسیدم سریع بلند شدم گوشیمو از تو کولم در اوردم و به اونی زنگ زدم.
_الو اونی بیا دنبالم من میترسم
+کجایی
_لوکیشنو میفرسم.
+باشه خدافظ
ادرسو برای اونی فرستادم.
جانگکوک_با کی صحبت میکنی؟
+به ابجیم گفتم بیاد دنبالم.
جانگکوک یهو پاشد_هیچی راجع به قضییه ی امروز نمیگی فقط اگه پرسسد اینجا چیکار میکنی بگو حالم بد شد دوستم منو اورد خونش وقتی بیدار شدم دیدم اینجام.
+چشم
_افرین حالا به بوس به ددی بده.
نیشم شل شد ولی سریع جمعش کردم.
+خوب دیگه من برم ممنون بابت جایی که بهم دادین.
دستمو گرفت.
_نمیخوای ددیتو ببوسی؟
+چشم.
و رفتم سمت لپش و ی بوس کوچولو کردم.
_برای شروع خوب بود ولی دفعه ی بعد با ی بوس کوچولو نمیزارم بری.
دستمو براش تکون دادم و رفتم تو حیاط.
بند کفشامو بستم و درو باز کردم اونی رو دیدم دویدم سمتش.
_اینجا چیکار میکنی.
+حالم تو مدرسه بد شد دوستم منو اورد خونشون.
_اها.
سوار ماشین شدم.
بعد نیم ساعت رسیدیم.
رفتم تو اتاقم.
گوشیمو باز کردم.
دیدم ی پیام از شماره ناشناس اومده.
ناشناس:سلام هانا خوبی رسیدی درد نداری؟
+ببخشید شما؟
_جانگکوکم
+اها نه درد ندارم رسیدم.
_خوبه.
+کاری نداری؟
_نه فردا میبینمت.
+باشه بای.
کمکم شب شد درسامو خوندم و کیفمو حاضر کردم و خوابیدم.
صبح با الارم گوشیم بیدار شدم.
صورتمو شستم.
رفتم پایین.
هانی_من امروز کار دارم خودت برو مدرسه.
+باشه
صبحانه رو خوردم.
رفتم بیرون تو ایستگاه
سوار اتبوس شدم.
+خدایا دیر نرسم
رسیدم به مدرسه رفتم تو کلاسم.
جانگکوکو دیدم سرشو گزاشته بود رو میز رفتم جلو دیدم خوابه.
خواستم بیدارش کنم که یکی از دخترا گفت:بیدارش نکن بزار بخوابه.
+چشم.
خواستم برم کنار یکی دیگه بشینم جانگکوک دستمو گرفت و منو روی پای خودش نشوند.
۱۸.۶k
۰۵ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.