دوپارتی تهکوک p1
جونگ کوک ویو: صبح با صدای الارم گوشیم از خواب بیدار شدم دست و صورتم رو شستم و لباسامو عوض کردمو رفتم پایین دیدم همه بیدارن و هر کسی کاری میکنه ولی تهیونگ نبود که از جین هیونگ پرسیدم....
+هیونگ تهیونگ کجاس؟
٪تو اتاقه اصلا از عصر تالا بیرون نیومده
+ چی؟
٪هوففف خب برو ببین دیگ
+باشه (نگران)
رفتم بالا و در اتاق تهیونگ و زدم ولی جواب نداد رفتم تو و دبدم زیر پتوعه، پتو رو از روش کشیدم و دید خیس عرقه دستمو گذاشتم رو پیشونیش و دیدم داغه داغه خیلی نگران دویدم پایین و داد زدم
* هیونگ(داد)
٪چیشده بابا کر شدم
*ته.... تهیونگ
٪تهیونگ چی
٪حالش خوب نیس
٪باز میخوای چالش مالش بزاری ول کن ترو خدا
*نه هیونگ جدی میگم
٪برو به جیمین بگو
*هیونگ
♡جونم
+تهیونگ حالش خوب نیست
♡باز شوخی؟
*نه جدی میگم
♡هوففف خودت مگه نگفتی ازش مراقبت میکنم ها؟
*چر... چرا
♡خب الانم برو دیگ
*ب... باشه (بغض)
اعضا حرفمو باور نمیکنن برا همین رفتم تو دسشویی و گریه میکردم و چرا مراقبش نبودم الان.... لان باید برم پیشش داشتم گریه میکردم که در دستشویی رو زدن
~یاا جونگ کوکا بیا بیرون دیگ
*او... اومدم هیونگ(لرزون)
در دستشویی رو باز کردم و اومدم بیرون که هیونگ صورتمو که دید گف
~چیزی شده؟
*ن... نه
~وقتی میگی نه یعنی اره
*تهیونگ حالش خوب نیست
~بیا بریم بالا ببینم
*وا... واقعا؟
~خب اره دیگ
*هوففف مرسی هیونگ
با شوگا هیونگ رفتیم تو اتاق تهیونگ که دیدیم داره به خودش میلرزه که گف
+هی... هیونگ سرده
~تو چت شده (نگران)
+(سرفه) نم.... نمیدونم
*گریه
+گرـ...گریه نکن بان... بانی کوچولو
که شوگا هیونگ تهیونگ رو بلند کرد رو کولش و برد پایین و منم دنبالش رفتم که همه برگشتن به ما
~زود باشین بریم بیمارستان
#چ... چی شده؟
~حالش بده نمیبینی
♡پ.... پس یعنی دروغ نگفتی؟
+نه (گریه)
تهیونگ بیهوش بود و اعضا سریع اماده شدن و رفتن بیمارستان که هیونگ پرستار و صدا زد (همشون ماسک دارن)
~کمکککک، کمکک کنید (داد)
+هیونگ تهیونگ کجاس؟
٪تو اتاقه اصلا از عصر تالا بیرون نیومده
+ چی؟
٪هوففف خب برو ببین دیگ
+باشه (نگران)
رفتم بالا و در اتاق تهیونگ و زدم ولی جواب نداد رفتم تو و دبدم زیر پتوعه، پتو رو از روش کشیدم و دید خیس عرقه دستمو گذاشتم رو پیشونیش و دیدم داغه داغه خیلی نگران دویدم پایین و داد زدم
* هیونگ(داد)
٪چیشده بابا کر شدم
*ته.... تهیونگ
٪تهیونگ چی
٪حالش خوب نیس
٪باز میخوای چالش مالش بزاری ول کن ترو خدا
*نه هیونگ جدی میگم
٪برو به جیمین بگو
*هیونگ
♡جونم
+تهیونگ حالش خوب نیست
♡باز شوخی؟
*نه جدی میگم
♡هوففف خودت مگه نگفتی ازش مراقبت میکنم ها؟
*چر... چرا
♡خب الانم برو دیگ
*ب... باشه (بغض)
اعضا حرفمو باور نمیکنن برا همین رفتم تو دسشویی و گریه میکردم و چرا مراقبش نبودم الان.... لان باید برم پیشش داشتم گریه میکردم که در دستشویی رو زدن
~یاا جونگ کوکا بیا بیرون دیگ
*او... اومدم هیونگ(لرزون)
در دستشویی رو باز کردم و اومدم بیرون که هیونگ صورتمو که دید گف
~چیزی شده؟
*ن... نه
~وقتی میگی نه یعنی اره
*تهیونگ حالش خوب نیست
~بیا بریم بالا ببینم
*وا... واقعا؟
~خب اره دیگ
*هوففف مرسی هیونگ
با شوگا هیونگ رفتیم تو اتاق تهیونگ که دیدیم داره به خودش میلرزه که گف
+هی... هیونگ سرده
~تو چت شده (نگران)
+(سرفه) نم.... نمیدونم
*گریه
+گرـ...گریه نکن بان... بانی کوچولو
که شوگا هیونگ تهیونگ رو بلند کرد رو کولش و برد پایین و منم دنبالش رفتم که همه برگشتن به ما
~زود باشین بریم بیمارستان
#چ... چی شده؟
~حالش بده نمیبینی
♡پ.... پس یعنی دروغ نگفتی؟
+نه (گریه)
تهیونگ بیهوش بود و اعضا سریع اماده شدن و رفتن بیمارستان که هیونگ پرستار و صدا زد (همشون ماسک دارن)
~کمکککک، کمکک کنید (داد)
۶.۰k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.