وقتی تو مدرسه همه ازش بدشون میاد اما تو همیشه هواشو رو داری(درخواستی)
مثل همیشه روی صندلیش توی کلاس نشسته بود و به یه گوشه خیره شده بود ، بعضی وقتا احساس میکردی افسردست ، شایدم بود ، کسی نمیدونه
با کسی حرف نمیزد ، همه فکر میکنن لالِ اما نه ، اون فقط تنها بود و نیاز به یک دوست خوب داشت
بار ها سعی کردی باهاش دوست بشی اما بی فایده بود ، همینطور که نزدیکش میشدی راهشو میکشید و میرفت
توی کلاس به جز شما دوتا دیگه کسی تو کلاس نبود برای همین از فرصت استفاده کردی ، درارو بستی و رفتی کنارش روی صندلی نشستی
ا.ت:لطفا بشین ، میخوام باهات صحبت کنم
بعد از شنیدن صدات هیچ واکنشی نشون نداد فقط گفت
هیونجین:میشنوم
ا.ت:هیونجین ، من میدونم تو خیلی تنهایی ، هیچکس تو کلاس باهات خوب نیست ، اما لطفا بزار من دو برابر تنفری که اونا نسبت بهت میورزن مهربونی بورزم
هیونجین:میخوای دوستم بشی؟
سرتو انداختی پایین
ا.ت:اگه تو دوست داشته باشی
هیونجین:من نمیخوام تو دوستم باشی
ناراحت شدی ولی وقتی شنیدی گفت
هیونجین:اما دوست دخترم چرا(پوزخند)
خیلی ذوق کردی
سرتو اوردی بالا و به چشماش زل زدی ، اونم همین کار رو کرد
هیونجین:چیه؟ نمیخوای دوست دخترم بشی؟
ا.ت:چرا نخوام؟
هیونجین:خوبه ، از این به بعد خانوم هوانگ صدات میکنم(لبخند)
ا.ت:لبخند
هیونجین نگاهشو از چشات به لبات داد
هیونجین:میشه قبل از اینکه کنترلم رو از دست بدم خودت اجازشو صادر کنی؟
لباتو به لباش نزدیک کردی
ا.ت:اجازه صادر شد(لبخند)
هیونجین:(پوزخند)
و اینجوری شد که اولین بوستون رو شروع کردین
(پایان)
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
#تکپارتی
#چندپارتی
#وانشات
#سناریو
#تصورکن
#فیک
#فیکشن
با کسی حرف نمیزد ، همه فکر میکنن لالِ اما نه ، اون فقط تنها بود و نیاز به یک دوست خوب داشت
بار ها سعی کردی باهاش دوست بشی اما بی فایده بود ، همینطور که نزدیکش میشدی راهشو میکشید و میرفت
توی کلاس به جز شما دوتا دیگه کسی تو کلاس نبود برای همین از فرصت استفاده کردی ، درارو بستی و رفتی کنارش روی صندلی نشستی
ا.ت:لطفا بشین ، میخوام باهات صحبت کنم
بعد از شنیدن صدات هیچ واکنشی نشون نداد فقط گفت
هیونجین:میشنوم
ا.ت:هیونجین ، من میدونم تو خیلی تنهایی ، هیچکس تو کلاس باهات خوب نیست ، اما لطفا بزار من دو برابر تنفری که اونا نسبت بهت میورزن مهربونی بورزم
هیونجین:میخوای دوستم بشی؟
سرتو انداختی پایین
ا.ت:اگه تو دوست داشته باشی
هیونجین:من نمیخوام تو دوستم باشی
ناراحت شدی ولی وقتی شنیدی گفت
هیونجین:اما دوست دخترم چرا(پوزخند)
خیلی ذوق کردی
سرتو اوردی بالا و به چشماش زل زدی ، اونم همین کار رو کرد
هیونجین:چیه؟ نمیخوای دوست دخترم بشی؟
ا.ت:چرا نخوام؟
هیونجین:خوبه ، از این به بعد خانوم هوانگ صدات میکنم(لبخند)
ا.ت:لبخند
هیونجین نگاهشو از چشات به لبات داد
هیونجین:میشه قبل از اینکه کنترلم رو از دست بدم خودت اجازشو صادر کنی؟
لباتو به لباش نزدیک کردی
ا.ت:اجازه صادر شد(لبخند)
هیونجین:(پوزخند)
و اینجوری شد که اولین بوستون رو شروع کردین
(پایان)
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
#تکپارتی
#چندپارتی
#وانشات
#سناریو
#تصورکن
#فیک
#فیکشن
۹.۱k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.