𝑃𝑎𝑟𝑡5
𝑃𝑎𝑟𝑡5
Name:𝐈𝐥𝐥𝐞𝐠𝐚𝐥 𝐋𝐨𝐯𝐞
Writer:𝐏𝐚𝐫𝐤 𝐌𝐢𝐧𝐬𝐮
Couple:𝐊𝐨𝐨𝐤/𝐘𝐨𝐮𝐫 𝐧𝐚𝐦𝐞
اسم:عشق غیرقانونی
نویسنده:𝐏𝐚𝐫𝐤 𝐌𝐢𝐧𝐬𝐮
کاپل:کوک/ا٫ت
دفترچه رو از زیر ژاکتم درآوردم و بازش کردم
قبل اینکه صفحاتش رو ورق بزنم برگه کوچیکی ازش افتاد برداشتمش توش نوشته بود: امروز خیلی روز خوبیه سوکجینا پایین خیابون مارویل یه کارخونه گرفته خیلی جای اوکیه قراره باهم دیگه دکوراسیون بدیم هرموقع گیر افتادیم میریم اونجا من خیلی خوشحالم^
اینو که دیدم تعجب کردم میخواستم لباسامو عوض کنم برم سراغشون اما صب کردم یکم بگذره دیرتر برم
اما مطمئن نبودم اونجا باشن صو به بقیه نمیخاستم بگم
استرس زیادی داشتم ولی سعی کردم یکم بخابم و مغرمو آروم کنم ....
﴿کارخونه بنگتن﴾
نامی:عوفففف خوب دورشون زدیم عمیقا
شوگا:جین شی بخدا مغزت کار کرده بود اینجا رو درست کرده بودی
هوبی:هی کوک چرا تو خودتی چته بچه
وی:ولش کنین دفتر خاطراتش مونده کارگاه کشتیاش غرق شده
کوک:نهههه کلا دپم
جیمین:اوخی نینی
کوک:برو خداتو شکر کن هیونگمیوگرنه به گات میدادم
جیمین:ععففففف تحریکم کردی
جین:کصخلای گرامی سینگل اینجا نشسته
نامی:بچاااا فمیدم کی هکمون کرده ها
وی:هر کی بوده شاه دزد بوده من ک ازش میترسم
جیمین:جان من شما گ نخور شانسی هکمون کرد وگرنه گوحمم نمیشه
نامی:حالا بزارین بگم کیهههه
کوک:هیونگ بگو دیه
نامی:اسمش کیم ا/ت هس
شوگا:ودففففف دختره؟
نامی:بحلههه حالا اینجاشو کیف کنین طرف کره ایه خدشم 23 سالشه
کوک:پجمام ینی ی الف بچه هکمون کرده؟
هوبی:الف بچه کره ایم هص
کوک:ینی آفرین به خدمون ک همه پلیسا رو ب چوخ دادیم از پس ی دختر برنیومدیم
هوبی:نگران نباش داش جورش میکنم وی به چوخش بده
وی:از من مایه نزارین بدین جیمین،اون استاد ب چوخ دادنه
جیمین:ب مح چیکار داری تولههههه صگگگ
کوک:مث چی گشنمهههه سوکجینا....
جین:بیا پسرم برات زهرمار پختم
کوک:مرسی شرمندم کردی
-نامی پاره میشود
شوگا:چقد این بحث تاثیر گذاره
هوبی:بچا من میترسم اون دختره دوباره پیدامون کنه
وی:گ خورده بابا
کوک:نه هیونگ راس میگه منم یکم نگرانم
جین:نگران نباشین داوشا هیچ کاری نمیکنه
شوگا؛دفعه قبلیم همینو گفدی ولی هک شدیم داداش
جین:....
﴿خونه ا/ت﴾
با صدای آلارم بیدار شدم قلبم داشت میومد تو دهنم
ساعت دقیقا 12 شب بود
لباسامو عوض کردم اسلحم رو برداشتم
به سوا پیام دادم که اگه تا صب پیدام نشد با پلیسا بیان سراغم و چون مطمئن بودم الان خابه و فردا گوشیشو چک میکنه موبایلمو خاموش کردم
بعد اینکه همه چیو اوکی کردم سوار ماشین شدم و رفتم
.....
پایان پارت 5🖤
Name:𝐈𝐥𝐥𝐞𝐠𝐚𝐥 𝐋𝐨𝐯𝐞
Writer:𝐏𝐚𝐫𝐤 𝐌𝐢𝐧𝐬𝐮
Couple:𝐊𝐨𝐨𝐤/𝐘𝐨𝐮𝐫 𝐧𝐚𝐦𝐞
اسم:عشق غیرقانونی
نویسنده:𝐏𝐚𝐫𝐤 𝐌𝐢𝐧𝐬𝐮
کاپل:کوک/ا٫ت
دفترچه رو از زیر ژاکتم درآوردم و بازش کردم
قبل اینکه صفحاتش رو ورق بزنم برگه کوچیکی ازش افتاد برداشتمش توش نوشته بود: امروز خیلی روز خوبیه سوکجینا پایین خیابون مارویل یه کارخونه گرفته خیلی جای اوکیه قراره باهم دیگه دکوراسیون بدیم هرموقع گیر افتادیم میریم اونجا من خیلی خوشحالم^
اینو که دیدم تعجب کردم میخواستم لباسامو عوض کنم برم سراغشون اما صب کردم یکم بگذره دیرتر برم
اما مطمئن نبودم اونجا باشن صو به بقیه نمیخاستم بگم
استرس زیادی داشتم ولی سعی کردم یکم بخابم و مغرمو آروم کنم ....
﴿کارخونه بنگتن﴾
نامی:عوفففف خوب دورشون زدیم عمیقا
شوگا:جین شی بخدا مغزت کار کرده بود اینجا رو درست کرده بودی
هوبی:هی کوک چرا تو خودتی چته بچه
وی:ولش کنین دفتر خاطراتش مونده کارگاه کشتیاش غرق شده
کوک:نهههه کلا دپم
جیمین:اوخی نینی
کوک:برو خداتو شکر کن هیونگمیوگرنه به گات میدادم
جیمین:ععففففف تحریکم کردی
جین:کصخلای گرامی سینگل اینجا نشسته
نامی:بچاااا فمیدم کی هکمون کرده ها
وی:هر کی بوده شاه دزد بوده من ک ازش میترسم
جیمین:جان من شما گ نخور شانسی هکمون کرد وگرنه گوحمم نمیشه
نامی:حالا بزارین بگم کیهههه
کوک:هیونگ بگو دیه
نامی:اسمش کیم ا/ت هس
شوگا:ودففففف دختره؟
نامی:بحلههه حالا اینجاشو کیف کنین طرف کره ایه خدشم 23 سالشه
کوک:پجمام ینی ی الف بچه هکمون کرده؟
هوبی:الف بچه کره ایم هص
کوک:ینی آفرین به خدمون ک همه پلیسا رو ب چوخ دادیم از پس ی دختر برنیومدیم
هوبی:نگران نباش داش جورش میکنم وی به چوخش بده
وی:از من مایه نزارین بدین جیمین،اون استاد ب چوخ دادنه
جیمین:ب مح چیکار داری تولههههه صگگگ
کوک:مث چی گشنمهههه سوکجینا....
جین:بیا پسرم برات زهرمار پختم
کوک:مرسی شرمندم کردی
-نامی پاره میشود
شوگا:چقد این بحث تاثیر گذاره
هوبی:بچا من میترسم اون دختره دوباره پیدامون کنه
وی:گ خورده بابا
کوک:نه هیونگ راس میگه منم یکم نگرانم
جین:نگران نباشین داوشا هیچ کاری نمیکنه
شوگا؛دفعه قبلیم همینو گفدی ولی هک شدیم داداش
جین:....
﴿خونه ا/ت﴾
با صدای آلارم بیدار شدم قلبم داشت میومد تو دهنم
ساعت دقیقا 12 شب بود
لباسامو عوض کردم اسلحم رو برداشتم
به سوا پیام دادم که اگه تا صب پیدام نشد با پلیسا بیان سراغم و چون مطمئن بودم الان خابه و فردا گوشیشو چک میکنه موبایلمو خاموش کردم
بعد اینکه همه چیو اوکی کردم سوار ماشین شدم و رفتم
.....
پایان پارت 5🖤
۸.۴k
۰۶ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.