تـکـپارتـی درخـ★ـواسـتـی
تـکـپارتـی درخـ★ـواسـتـی
#هیـسـونـگ
وقتـی تو مراسـم مـامـا با جـونـگـهان گـرم میـگـیری
•
•
؟؟؟: ا. تتتتت
با شنیدن اسم خودت خوشحال شدی اروم با کمک دوستت که کنارت نشسته
از جات بلند شدی رفتی رویه صحنه بعد از گرفتن جایزه ات اروم رفتی سمت میکرفون رفتی
بعد از سخنرانی و تشکرت پایین اومدی و رفتی سر جات که جونگهان بلافاصله بهت تبریک گفت اون دوست صمیمیت بود که از اول دیبو کنار هم بودین و الان پیش تو نشسته بود و میشه گفت خیلی صمیمی بودین
جونگهان: نونا میدونستم برنده میشی
ا. ت:یا تو بهم کمک کردی یادت رفته تمام مدت کنارم بودی ممنون
چند دقیقه با جونگهان حرف میزدی که نگاهت به هیسونگی که چندتا صندلی از شما بالاتر کنار گروهش نشسته بود با خشم نگاهتون میکرد اوفتاد
خیلی عجیب بود با خودت گفتی الان عصبانیه؟ ولش کن مهم نیس مگه چی میخواد بشه...
نیم ساعتی میشد که مراسم تموم شده بود و تو داخل اتاق تنها روبه رویه اینه نشسته بودی و میخواستی ارایشت رو پاک منی
که در اتاقت زده شد فک میکردی منیجرته پس بهش گفتی بیا تو و از اینه به در نگاه کردی و با دیدن هیسونگ که وارد اتاق شد و در بست تعجب کردی
ا. ت: هیسونگ اینجا چیکار میکنی اگه کسی ببینه چی بهتره بری
هیسونگ: اگه به اون گرم گرفتنای تو با جونگهان شک نکردن به اینم کاری ندارن
با شنیدن اسم جونگهان و حرفاش فهمیدی منظورش چیه
ا. ت: چرا اینجوری شدی ما فقط حرف زدیم
یکم زیادی شلوغش نمیکنی؟
هیسونگ: تو یکم زیاده روی نمیکنی؟
ا. ت: باشه باشه انقدر حسودی نکن
هیسونگ: چی من کی حسودی کردمم؟
ا. ت: همین الان و چند روز پیش سر ام وی
عام وقتی تو محاصبه با...
هیسونگ: وای باشه اصن من دوست دارم حسودی کنم
ا. ت با شنیدن اون حرف خندش گرفت اروم رفت سمت هیسونگ هی به عقب تر هولش میداد
ا. ت دستش رو بالا اورد رو گذاشت رو در هیسونگ از کار ا. ت تعجب کرد و خواست حرفی بزنه که ا. ت درو باز کرد
ا. ت: خب اقای حسود من فعلا کار دارم این بحث هم هیچوقت ادامه نمیدیم
ا. ت هیسونگ رو بیرون کرد و درو بست
~~~~~~~
چرت پرت ترین چرت پرتی بود که نوشتم
ولی واقعا نمیخواستم اینو بزارم
#هیـسـونـگ
وقتـی تو مراسـم مـامـا با جـونـگـهان گـرم میـگـیری
•
•
؟؟؟: ا. تتتتت
با شنیدن اسم خودت خوشحال شدی اروم با کمک دوستت که کنارت نشسته
از جات بلند شدی رفتی رویه صحنه بعد از گرفتن جایزه ات اروم رفتی سمت میکرفون رفتی
بعد از سخنرانی و تشکرت پایین اومدی و رفتی سر جات که جونگهان بلافاصله بهت تبریک گفت اون دوست صمیمیت بود که از اول دیبو کنار هم بودین و الان پیش تو نشسته بود و میشه گفت خیلی صمیمی بودین
جونگهان: نونا میدونستم برنده میشی
ا. ت:یا تو بهم کمک کردی یادت رفته تمام مدت کنارم بودی ممنون
چند دقیقه با جونگهان حرف میزدی که نگاهت به هیسونگی که چندتا صندلی از شما بالاتر کنار گروهش نشسته بود با خشم نگاهتون میکرد اوفتاد
خیلی عجیب بود با خودت گفتی الان عصبانیه؟ ولش کن مهم نیس مگه چی میخواد بشه...
نیم ساعتی میشد که مراسم تموم شده بود و تو داخل اتاق تنها روبه رویه اینه نشسته بودی و میخواستی ارایشت رو پاک منی
که در اتاقت زده شد فک میکردی منیجرته پس بهش گفتی بیا تو و از اینه به در نگاه کردی و با دیدن هیسونگ که وارد اتاق شد و در بست تعجب کردی
ا. ت: هیسونگ اینجا چیکار میکنی اگه کسی ببینه چی بهتره بری
هیسونگ: اگه به اون گرم گرفتنای تو با جونگهان شک نکردن به اینم کاری ندارن
با شنیدن اسم جونگهان و حرفاش فهمیدی منظورش چیه
ا. ت: چرا اینجوری شدی ما فقط حرف زدیم
یکم زیادی شلوغش نمیکنی؟
هیسونگ: تو یکم زیاده روی نمیکنی؟
ا. ت: باشه باشه انقدر حسودی نکن
هیسونگ: چی من کی حسودی کردمم؟
ا. ت: همین الان و چند روز پیش سر ام وی
عام وقتی تو محاصبه با...
هیسونگ: وای باشه اصن من دوست دارم حسودی کنم
ا. ت با شنیدن اون حرف خندش گرفت اروم رفت سمت هیسونگ هی به عقب تر هولش میداد
ا. ت دستش رو بالا اورد رو گذاشت رو در هیسونگ از کار ا. ت تعجب کرد و خواست حرفی بزنه که ا. ت درو باز کرد
ا. ت: خب اقای حسود من فعلا کار دارم این بحث هم هیچوقت ادامه نمیدیم
ا. ت هیسونگ رو بیرون کرد و درو بست
~~~~~~~
چرت پرت ترین چرت پرتی بود که نوشتم
ولی واقعا نمیخواستم اینو بزارم
۸.۴k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.