وقتی خوابه و آب میریزی رو صورتش تا بیدار شه
#جونگین #سناریو #استری_کیدز
نور خورشید صورتتو لمس میکرد،آروم چشماتو باز کردی؛مثل همیشه از پشت بغلت کرده بود. به سمتش برگشتی و دستتو نوازش وار روی صورتش کشیدی
+عزیزم؟
+عشق من؟
+صبح شده نمیخوای بیدار شی؟
همونطور که چشماش بسته بود با صدای خواب آلودش زمزمه کرد
-ات فقط یکم دیگه...
بوسه ای روی گونش زدی
+پس من تا موقع صبحانه درست میکنم باشه؟
سرشو تکون داد،از روی تخت بلند شدی؛لباساتو عوض کردی و به سمت دستشویی رفتی و آبی به سر و روت زدی.
مشغول درست کردن کردن صبحانه بودی،دیگه آخراش بود...
+جونگینا نمیخوای بیدار شی؟
....
+عشقم؟عزیزم؟
...
+یاااا پاشو بیا دیگه صبحانه درست کردم
همچنان جواب نمیداد،آهی کشیدی و به سمتش رفتی
+تا کی قراره بخوابی دقیقا؟
دیگه عصبی شدی و لگد آرومی بهش زدی
+جونگین پاشو دیگهههه*با صدای بلند*
گوشاشو گرفت
-یااا ات چیکارم داری بزار بخوابم
بدون حرفی از اتاق بیرون رفتی و با پوزخند زیر لب چیزی گفتی
+دارم برات وایسا
لیوانو پر آب کردی و با عصبانیت به سمتش رفتی،کنار تخت وایستادی
+بلند نمیشی نه؟
سرشو به معنی منفی تکون داد
+یادت باشه خودت خواستیا
با این حرفت شوکه شد و یکم چشماشو باز کرد که ببینه قراره چیکار کنی که سریع روش آب ریختی و فرار کردی. از جاش بلند شد و دوید سمتت
-رو من آب میریزی؟
از پشت گرفتت و روی مبل پرتت کرد
+جونگ...
-خودت شروع کردی
لباشو روی لبات قرار داد و بعد از چند لحظه جدا شد
-واقعا فکر کردی میتونی از دستم فرار کنی؟
بلندت کرد و به سمت تخت بردت و...(به ددی نون تبدیل شد خلاصه✨😂)
نور خورشید صورتتو لمس میکرد،آروم چشماتو باز کردی؛مثل همیشه از پشت بغلت کرده بود. به سمتش برگشتی و دستتو نوازش وار روی صورتش کشیدی
+عزیزم؟
+عشق من؟
+صبح شده نمیخوای بیدار شی؟
همونطور که چشماش بسته بود با صدای خواب آلودش زمزمه کرد
-ات فقط یکم دیگه...
بوسه ای روی گونش زدی
+پس من تا موقع صبحانه درست میکنم باشه؟
سرشو تکون داد،از روی تخت بلند شدی؛لباساتو عوض کردی و به سمت دستشویی رفتی و آبی به سر و روت زدی.
مشغول درست کردن کردن صبحانه بودی،دیگه آخراش بود...
+جونگینا نمیخوای بیدار شی؟
....
+عشقم؟عزیزم؟
...
+یاااا پاشو بیا دیگه صبحانه درست کردم
همچنان جواب نمیداد،آهی کشیدی و به سمتش رفتی
+تا کی قراره بخوابی دقیقا؟
دیگه عصبی شدی و لگد آرومی بهش زدی
+جونگین پاشو دیگهههه*با صدای بلند*
گوشاشو گرفت
-یااا ات چیکارم داری بزار بخوابم
بدون حرفی از اتاق بیرون رفتی و با پوزخند زیر لب چیزی گفتی
+دارم برات وایسا
لیوانو پر آب کردی و با عصبانیت به سمتش رفتی،کنار تخت وایستادی
+بلند نمیشی نه؟
سرشو به معنی منفی تکون داد
+یادت باشه خودت خواستیا
با این حرفت شوکه شد و یکم چشماشو باز کرد که ببینه قراره چیکار کنی که سریع روش آب ریختی و فرار کردی. از جاش بلند شد و دوید سمتت
-رو من آب میریزی؟
از پشت گرفتت و روی مبل پرتت کرد
+جونگ...
-خودت شروع کردی
لباشو روی لبات قرار داد و بعد از چند لحظه جدا شد
-واقعا فکر کردی میتونی از دستم فرار کنی؟
بلندت کرد و به سمت تخت بردت و...(به ددی نون تبدیل شد خلاصه✨😂)
۳۳.۵k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.