پارت ۴ : ما پدرومادر ۶ پسر بچه ی شیطون هستیم ...
سوار ماشین شدن جونگ کوک از همه کوچیکتر بود اون روی پای جین نشست وسرشو به سینه جین چسبوند و خوابید
یونگی هم روی شونه ی جین خوابش برد بقیه پسراهم به ترتیب روی شونه ی همدیگه خوابشون برد
دونه دونه بچه هارو بلندشون کرد و به بادیگاردا داد و جونگ کوک رو خودش و شوگا رو رز بغل کرده بود بچه ها رو به اتاق هاشون بردند هراتاق ساده و مثل هم بود قرار بود بچه ها خودشون اتاق هاشون رو درست کنند
خودشون سرویس خوابشون رو انتخاب کنند
خلاصه رز به کمک اجوما ناهار رو آماده کرد
وقت ناهار بود
بچه ه رو صدا زدند
دستاشون رو شستند و پشت میز نشستند
درحال خوردن غذا های خوشمزه شون بودند که نامجون گفت : پسرا قرار شده باهم دیگه اتاق هاتون رو درست کنیم خب وایه اینکار قراره یه لیست درست کنیم که هرچیزی که میخواید توی اتاق داشته باشید رو بخرید خب
جونگ کوک : عالیه
جین : ممنونم
رز : بچه ها میشه به منو نامی بگید مامان بابا خیلی دلم میخواد این اسما رو از زبون سما کوچولو های کیوت بشنوم
جیمین : مامان رز خوبه
رز : عالیه جیمینی
شوگا : خب کی بریم لیست و درست کنیم
نامجون : بعد تز اینکه عذامون رو خوردیم
تامجون : خب اول تم اتاق جین اول میگه و بعد پسرا به ترتیب بگید
همه تم مورد علاقشون رو انتخاب کردند
و رفتند خرید
صبح روز فردا
جونگ کوک : مامانی رنگا رو آوردیم
رز : خیله خب اول هز اتاق کوکی شروع میکتیم همه رفتن توی اتاق جونگ کوک
اول کل اتاق روز جمع کردن و وسیله هاش رو بردن بیرون و به ترتیب کل اتاق ها رو رنگ زدن
ساعت ۵ بعد از ظهر
همه با صورت های رنگی و بدنی پر از خاک روی هم دیگه تو اتاق جین بودند
رز : وای خیلی خوش گذشت
جیهوپ : بایت اتاق ها ممنون
نامجون : خواهش میکنم وروجک ولی بچه ها خوب از وسایلتون مراقبت کنید وسیله ای واسه شماست خوب باید ازش مراقبت بشه
درضمن هر کدوم تز شماها سه تا بادیگارد شخصی دارید فردا با همشون آشنا میشید
ور ضمن مدرستون به خصوصی و جایی که نزدیک عمارت باشه انتقال گرفته
صبح با بادیگاردا میرید ظهرم تا بادیگارداتون نیومدن دنبالتون از مدرس خارج نمیشید و یه برنامه ی هفتگی مامان رز واستون آماده کرده هرکدومتون نسبت به سنتون مراقبت های لازمی رو میخواید و ما با این برنامه ها میخوایم هم زندگی سالم و عادی داشته باشید هم اینکه ازتون وراقبت کنیم
شوگا : امم زندگی ما زیادی شاهانه و روی برنامه نیست ما فقط یه پدرومادر خوب میخواییم که سما از چیزی که ما فکرشم میکردیم بهترشو خدا بهمون داده
یونگی هم روی شونه ی جین خوابش برد بقیه پسراهم به ترتیب روی شونه ی همدیگه خوابشون برد
دونه دونه بچه هارو بلندشون کرد و به بادیگاردا داد و جونگ کوک رو خودش و شوگا رو رز بغل کرده بود بچه ها رو به اتاق هاشون بردند هراتاق ساده و مثل هم بود قرار بود بچه ها خودشون اتاق هاشون رو درست کنند
خودشون سرویس خوابشون رو انتخاب کنند
خلاصه رز به کمک اجوما ناهار رو آماده کرد
وقت ناهار بود
بچه ه رو صدا زدند
دستاشون رو شستند و پشت میز نشستند
درحال خوردن غذا های خوشمزه شون بودند که نامجون گفت : پسرا قرار شده باهم دیگه اتاق هاتون رو درست کنیم خب وایه اینکار قراره یه لیست درست کنیم که هرچیزی که میخواید توی اتاق داشته باشید رو بخرید خب
جونگ کوک : عالیه
جین : ممنونم
رز : بچه ها میشه به منو نامی بگید مامان بابا خیلی دلم میخواد این اسما رو از زبون سما کوچولو های کیوت بشنوم
جیمین : مامان رز خوبه
رز : عالیه جیمینی
شوگا : خب کی بریم لیست و درست کنیم
نامجون : بعد تز اینکه عذامون رو خوردیم
تامجون : خب اول تم اتاق جین اول میگه و بعد پسرا به ترتیب بگید
همه تم مورد علاقشون رو انتخاب کردند
و رفتند خرید
صبح روز فردا
جونگ کوک : مامانی رنگا رو آوردیم
رز : خیله خب اول هز اتاق کوکی شروع میکتیم همه رفتن توی اتاق جونگ کوک
اول کل اتاق روز جمع کردن و وسیله هاش رو بردن بیرون و به ترتیب کل اتاق ها رو رنگ زدن
ساعت ۵ بعد از ظهر
همه با صورت های رنگی و بدنی پر از خاک روی هم دیگه تو اتاق جین بودند
رز : وای خیلی خوش گذشت
جیهوپ : بایت اتاق ها ممنون
نامجون : خواهش میکنم وروجک ولی بچه ها خوب از وسایلتون مراقبت کنید وسیله ای واسه شماست خوب باید ازش مراقبت بشه
درضمن هر کدوم تز شماها سه تا بادیگارد شخصی دارید فردا با همشون آشنا میشید
ور ضمن مدرستون به خصوصی و جایی که نزدیک عمارت باشه انتقال گرفته
صبح با بادیگاردا میرید ظهرم تا بادیگارداتون نیومدن دنبالتون از مدرس خارج نمیشید و یه برنامه ی هفتگی مامان رز واستون آماده کرده هرکدومتون نسبت به سنتون مراقبت های لازمی رو میخواید و ما با این برنامه ها میخوایم هم زندگی سالم و عادی داشته باشید هم اینکه ازتون وراقبت کنیم
شوگا : امم زندگی ما زیادی شاهانه و روی برنامه نیست ما فقط یه پدرومادر خوب میخواییم که سما از چیزی که ما فکرشم میکردیم بهترشو خدا بهمون داده
۸.۸k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.