-【رمان عشق خطرناک】-
-【رمان عشق خطرناک】-
[پارت ۴]
آکاتاگاوا: رئیس ما تونستیم دستگیر شون کنیم..
موری: خوبه چند نفر بودن
آکاتاگاوا: ۷ نفر بودن ...
موری: چویا درست میگه تعدادشون رو؟.
چویا: بله رئیس درسته..
آکاتاگاوا: رئیس فقط یه چیزی هستش
موری: چی!
آکاتاگاوا: من وایسادم تا اطراف رو چک کنم یه دفعه ای رئیس آژانس رو دیدم
چویا و موری: چیییی!!! رئیس آژانس
موری: چرا؟!--
آکاتاگاوا: نمی دونم فک کنم اومده بوده چک کنه یا چیزی..... ولی من سریع از اونجا رفتم که متوجه چیزی نشه.
موری: خوبه متوجه نشده وگرنه دردسر می شد...
چویا: رئیس اگه کاری ندارید من برم سراغ اینا که دستگیر کردن ..
موری: باشه دوتاتون برین....
_ادامه پارت بعدی_
فالو لایک و کامنت یادت نره❤️😍
『کپی حرام』
[پارت ۴]
آکاتاگاوا: رئیس ما تونستیم دستگیر شون کنیم..
موری: خوبه چند نفر بودن
آکاتاگاوا: ۷ نفر بودن ...
موری: چویا درست میگه تعدادشون رو؟.
چویا: بله رئیس درسته..
آکاتاگاوا: رئیس فقط یه چیزی هستش
موری: چی!
آکاتاگاوا: من وایسادم تا اطراف رو چک کنم یه دفعه ای رئیس آژانس رو دیدم
چویا و موری: چیییی!!! رئیس آژانس
موری: چرا؟!--
آکاتاگاوا: نمی دونم فک کنم اومده بوده چک کنه یا چیزی..... ولی من سریع از اونجا رفتم که متوجه چیزی نشه.
موری: خوبه متوجه نشده وگرنه دردسر می شد...
چویا: رئیس اگه کاری ندارید من برم سراغ اینا که دستگیر کردن ..
موری: باشه دوتاتون برین....
_ادامه پارت بعدی_
فالو لایک و کامنت یادت نره❤️😍
『کپی حرام』
۱.۰k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.