ات: سلام قربان ببخشید اگه دیر کردم
ات: سلام قربان ببخشید اگه دیر کردم
ته : سلام ات نه اتفاقا سر موقع اومدی من زود اومده بودم
ته: در ضمن خیلی بهت میاد
ات: چی قربان؟
ته : گردنبند رو میگم
ات: اها ممنون
ات ویو
تو راه که بودیم نگاش میکردم وای اون خیلی جذاب شده بود حس میکردم ازش خوشم میاد اما اون رییسم بود مطمعنا ردم میکرد ولی این کت و شلوار خیلی بهش میاد
ته: خب بلاخره رسیدیم
ات: تا اومدم پیاده شم درو برام باز کرد
ته: بفرمایید خانم ات( با خنده)
ات: خیلی ممنون اقای کیم
ته : دستمو بگیر
ات: چرا ؟
ته : کاری که میگمو بکن
ات ویو
دستشو گرفتم و رفتیم سمت امارت وای خدا اونجا خیلی بزرگ بود
ته ویو
ات خیلی امشب خوشگل شده بود اون لباس مشکی و موهای بلند مشکیش داشت دیوونم میکرد من امشب میخوام بهش اعتراف کنم که چقدر دوسش دارم
ات ویو
رفتیم داخل امارت برادر تهیونگ سریع اومد پیشمون و مثل اینکه اسمش جونگ کوک بود
کوک : سلام هیونگ و اووووو این خانم زیبا کین ؟
ته : مودب باش ایشون دستیار من هستن
ات: سلام اسم من کیم ات از اشناییتون خوشبختم
کوک : اسم منم جونگ کوک .. جئون جونگ کوک خوشبختم
ذهن ات: چرا فامیلی هاشون فرق میکنه مگه برادر نیستن
ته: ببخشید بهت نگفتم اون برادر تنی من نیست چون پدرامون یکی نیستن برای همین فامیلی هامون یکی نیست
ات: اها که اینطور
ته: به هرحال الان میتونیم بریم پیش بقیه
ات : بله بریم
دو پارت بعدشم الان میزارم چون دیشب بهتون قول دادم❤️🩹
ته : سلام ات نه اتفاقا سر موقع اومدی من زود اومده بودم
ته: در ضمن خیلی بهت میاد
ات: چی قربان؟
ته : گردنبند رو میگم
ات: اها ممنون
ات ویو
تو راه که بودیم نگاش میکردم وای اون خیلی جذاب شده بود حس میکردم ازش خوشم میاد اما اون رییسم بود مطمعنا ردم میکرد ولی این کت و شلوار خیلی بهش میاد
ته: خب بلاخره رسیدیم
ات: تا اومدم پیاده شم درو برام باز کرد
ته: بفرمایید خانم ات( با خنده)
ات: خیلی ممنون اقای کیم
ته : دستمو بگیر
ات: چرا ؟
ته : کاری که میگمو بکن
ات ویو
دستشو گرفتم و رفتیم سمت امارت وای خدا اونجا خیلی بزرگ بود
ته ویو
ات خیلی امشب خوشگل شده بود اون لباس مشکی و موهای بلند مشکیش داشت دیوونم میکرد من امشب میخوام بهش اعتراف کنم که چقدر دوسش دارم
ات ویو
رفتیم داخل امارت برادر تهیونگ سریع اومد پیشمون و مثل اینکه اسمش جونگ کوک بود
کوک : سلام هیونگ و اووووو این خانم زیبا کین ؟
ته : مودب باش ایشون دستیار من هستن
ات: سلام اسم من کیم ات از اشناییتون خوشبختم
کوک : اسم منم جونگ کوک .. جئون جونگ کوک خوشبختم
ذهن ات: چرا فامیلی هاشون فرق میکنه مگه برادر نیستن
ته: ببخشید بهت نگفتم اون برادر تنی من نیست چون پدرامون یکی نیستن برای همین فامیلی هامون یکی نیست
ات: اها که اینطور
ته: به هرحال الان میتونیم بریم پیش بقیه
ات : بله بریم
دو پارت بعدشم الان میزارم چون دیشب بهتون قول دادم❤️🩹
۱۶.۲k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲