فرشته من. part 12
کوک رو با سول تو مرکز خرید دیدم که داشتن خرید میکردن رفتم سمتش تا بهش سلام کنم
ا.ت:سلام کوک
کوک:سلام(سرد)
چرا سرد جوابمو داد؟
ا.ت:خوبی
کوک:اره خب ما دیگ بریم سول بیا بریم
سول:باشه ددی جون بریم(ناز و عشوه)
خیلی ناراحت شدم از دست کوک
ا.ت:ینی اون دیگ منو دوس نداره؟
ینی دیگ نمیخواد باهم باشیم؟
به همین چیزا فک میکردم که دیدم دم در خونمم بیخیال شدمو تصمیم گرفتم فردا برم خونش تا باهاش حرف بزنم.
فردا
از خواب بیدار شدمو کارای لازمو کردمو رفتم خونه کوک.زنگ درو زدم و یه خدمتکار درو باز کرد
خدمتکار=خ
خ:خانم ا.ت؟
ا.ت:بله خودمم
خ:وای ا.ت خانم دلمون واستون تنگ شده بود
ا.ت:منم همینطور عااا راستی میگم اربابتون کجاس؟
سول از اون پشت اومد.
سول:ددی منو میگی؟اون الان شرکتشه و کلی کار داره حالا چیکارش داری؟
ا.ت:اها فهمیدم هیچی کاریش ندارم فقط میشه ادرس شرکتشو بم بدی؟
سول:نخیر
سول رفت
خ:خانم ا.ت بیاین این ادرس شرکت ارباب ولی لطفا بش نگین من بهتون دادم
ا.ت:وایییی مرسی ازت ممنونم قول میدم نگم خب دیگه من برم بای😊
خ:خدافظ😊
فلشبک به شرکت
رسیدم شرکت و میخواستم در اتاقشو باز کنم که منشیش جلومو گرف
منشی=م
م:خانم چیکار میکنین
ا.ت:عامم ببخشید میشه با اقای جئون حرف بزنم؟
م:نخیر سرشون شلوغه
ا.ت:ولی زیاد طول نمیشکه
م:هوفففف باید ازشون اجازه بگیرم چن لحظه صبر کنین......خسته نباشین اقای جئون ببخشید یه خانمه هس که میخواد شمارو ببینه میتونه بیاد تو؟
کوک:اسمش؟
م:اسمتون:
ا.ت:اسمم ا.س
م:اسمشون ا.ته
کوک:بگو تایم ندارم فردا حرف میزنیم
م:چشم...خانم ا.ت اقای جئون میگن تایم ندارن و میخوان فردا حرف بزنین
ا.ت:اها باشه ممنون
از شرکت خارج شدمو رفتم خونه یه دوش ده مین کردمو اومدم بیرونو کارای لازمو کردم و شروع کردم به گریه کردن.
ا.ت:اخه کوک چش شده چرا اینطوری میکنه
با همین فکرا پلکام سنگین شد و خوابم برد.
فردا
از خواب بیدار شدمو صبحونه خوردم و خودمو اماده کردم که برم خونه کوک و باهاش حرف بزنم . تاکسی گرفتمو رفتم خونش.زنگ درو زدم که یهو...
اینم پارت بعدی که بخاطرش جرم دادین😆
لطفا همینطوری حمایتم کنین تا انرژی بیشتری برا فعالیت داشته باشم و اینکه ممنونم که حمایتارو بیشتر کردین واقعا ازتون ممنونم قشنگام🥰
ا.ت:سلام کوک
کوک:سلام(سرد)
چرا سرد جوابمو داد؟
ا.ت:خوبی
کوک:اره خب ما دیگ بریم سول بیا بریم
سول:باشه ددی جون بریم(ناز و عشوه)
خیلی ناراحت شدم از دست کوک
ا.ت:ینی اون دیگ منو دوس نداره؟
ینی دیگ نمیخواد باهم باشیم؟
به همین چیزا فک میکردم که دیدم دم در خونمم بیخیال شدمو تصمیم گرفتم فردا برم خونش تا باهاش حرف بزنم.
فردا
از خواب بیدار شدمو کارای لازمو کردمو رفتم خونه کوک.زنگ درو زدم و یه خدمتکار درو باز کرد
خدمتکار=خ
خ:خانم ا.ت؟
ا.ت:بله خودمم
خ:وای ا.ت خانم دلمون واستون تنگ شده بود
ا.ت:منم همینطور عااا راستی میگم اربابتون کجاس؟
سول از اون پشت اومد.
سول:ددی منو میگی؟اون الان شرکتشه و کلی کار داره حالا چیکارش داری؟
ا.ت:اها فهمیدم هیچی کاریش ندارم فقط میشه ادرس شرکتشو بم بدی؟
سول:نخیر
سول رفت
خ:خانم ا.ت بیاین این ادرس شرکت ارباب ولی لطفا بش نگین من بهتون دادم
ا.ت:وایییی مرسی ازت ممنونم قول میدم نگم خب دیگه من برم بای😊
خ:خدافظ😊
فلشبک به شرکت
رسیدم شرکت و میخواستم در اتاقشو باز کنم که منشیش جلومو گرف
منشی=م
م:خانم چیکار میکنین
ا.ت:عامم ببخشید میشه با اقای جئون حرف بزنم؟
م:نخیر سرشون شلوغه
ا.ت:ولی زیاد طول نمیشکه
م:هوفففف باید ازشون اجازه بگیرم چن لحظه صبر کنین......خسته نباشین اقای جئون ببخشید یه خانمه هس که میخواد شمارو ببینه میتونه بیاد تو؟
کوک:اسمش؟
م:اسمتون:
ا.ت:اسمم ا.س
م:اسمشون ا.ته
کوک:بگو تایم ندارم فردا حرف میزنیم
م:چشم...خانم ا.ت اقای جئون میگن تایم ندارن و میخوان فردا حرف بزنین
ا.ت:اها باشه ممنون
از شرکت خارج شدمو رفتم خونه یه دوش ده مین کردمو اومدم بیرونو کارای لازمو کردم و شروع کردم به گریه کردن.
ا.ت:اخه کوک چش شده چرا اینطوری میکنه
با همین فکرا پلکام سنگین شد و خوابم برد.
فردا
از خواب بیدار شدمو صبحونه خوردم و خودمو اماده کردم که برم خونه کوک و باهاش حرف بزنم . تاکسی گرفتمو رفتم خونش.زنگ درو زدم که یهو...
اینم پارت بعدی که بخاطرش جرم دادین😆
لطفا همینطوری حمایتم کنین تا انرژی بیشتری برا فعالیت داشته باشم و اینکه ممنونم که حمایتارو بیشتر کردین واقعا ازتون ممنونم قشنگام🥰
۷.۰k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.