بیا باهم بریم یه شهر دیگه و زیر نور ستاره های درخشان توی
بیا باهم بریم یه شهر دیگه و زیر نور ستاره های درخشان توی یه خیابون شلوغ برام ویالون بزنی و بخونی و من همونجا محو دلبریات بشمو با دیدن لبخند رو لبای شکلاتیت ذوق کنم از داشتنت، بعدش دستاتو بگیرم و باهم بریم لب ساحل یکم اب بازی کنیم و اتیش درست کنیم تا سرما نخوریم. همونطوری که لش تو بغلتم و زردی و سرخی اتیش رو گونه هات میشینه باهم دیگه نگاه کنیم طلوع قشنگِ خورشیدیو که شده مهرتایید به شب پر از عشقمون.
֪֢
֪֢
۱۱.۰k
۱۵ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.