Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۸۸
همنجور پاهامو تکون میدادم ک در واشد و با دیدن میکائل فکم قفل کرد و پاهام شل شد و بدنم شروع کرد به لرزیدن با همون پاهایی لرزون بلند شدم
و اب دهنمو پر صدا پایین دادم
شیرین:سلام(با استرس)
میکائل:سلام
ملیحه ک کلا مات مونده بود و دست هامو گرفته بود
میکائل:بشینید خانوم ها
نشستیم ک من عرق کرده بودم و میخواستم از اونجا فرار کنم دست هایی ملیحه رو سفت گرفته بودم
اونم بهمون نگاه نمکرد ک منشیش امد و با عشوه کلی دلبری برای میکائل چای اورد و با همون عشوه دلبری رفت
میکائل:حتما دوست دخترم خیلی اذییتون کرده
خودمو جمع جور کردم یاد حرف هایی کیارش افتادم اون گفت باید حتما با این قرارداد میبستم
شیرین:نه اصلا خب شما سابقه شرکت مارو بخونید و سریع بریم برای قرار داد
میکائل:چقدر شما عجله دارید
شیرین:چون من کارهایی مهم تری دارم ک باید تا شب انجام بدم
میکائل:من قبلا سابقه ی شرکتتون خوندم به اقا جوادی(کیارش) هم گفتم که شرکت ما شرکت کم کوچکی نیست ما اینجا با بازیگر ها با خواننده ها قرارداد داریم اینجا ما بهترین برند هایی لوازم ارایشی رو میفروشیم نصف خریدهامون خارجی هستن
شیرین:بله البته اقا جوادی درمورد شرکتتون گفتن و برای ما باعث افتخاره که باشما قرار داد ببندیم
میکائل امد روبرومو ما نشست و برگع قراداد اورد
میکائل:خب برگه رو امضا کنیم که فردا بیام شرکت شما برای محکم کاری
شیرین:بله
با همون دست هایی لرزون برگه رو امضا کردم
از اونجا زدیم بیرون و رفتیم خونه من تب کرده بودم و مثل بید میلرزیدم
Part۸۸
همنجور پاهامو تکون میدادم ک در واشد و با دیدن میکائل فکم قفل کرد و پاهام شل شد و بدنم شروع کرد به لرزیدن با همون پاهایی لرزون بلند شدم
و اب دهنمو پر صدا پایین دادم
شیرین:سلام(با استرس)
میکائل:سلام
ملیحه ک کلا مات مونده بود و دست هامو گرفته بود
میکائل:بشینید خانوم ها
نشستیم ک من عرق کرده بودم و میخواستم از اونجا فرار کنم دست هایی ملیحه رو سفت گرفته بودم
اونم بهمون نگاه نمکرد ک منشیش امد و با عشوه کلی دلبری برای میکائل چای اورد و با همون عشوه دلبری رفت
میکائل:حتما دوست دخترم خیلی اذییتون کرده
خودمو جمع جور کردم یاد حرف هایی کیارش افتادم اون گفت باید حتما با این قرارداد میبستم
شیرین:نه اصلا خب شما سابقه شرکت مارو بخونید و سریع بریم برای قرار داد
میکائل:چقدر شما عجله دارید
شیرین:چون من کارهایی مهم تری دارم ک باید تا شب انجام بدم
میکائل:من قبلا سابقه ی شرکتتون خوندم به اقا جوادی(کیارش) هم گفتم که شرکت ما شرکت کم کوچکی نیست ما اینجا با بازیگر ها با خواننده ها قرارداد داریم اینجا ما بهترین برند هایی لوازم ارایشی رو میفروشیم نصف خریدهامون خارجی هستن
شیرین:بله البته اقا جوادی درمورد شرکتتون گفتن و برای ما باعث افتخاره که باشما قرار داد ببندیم
میکائل امد روبرومو ما نشست و برگع قراداد اورد
میکائل:خب برگه رو امضا کنیم که فردا بیام شرکت شما برای محکم کاری
شیرین:بله
با همون دست هایی لرزون برگه رو امضا کردم
از اونجا زدیم بیرون و رفتیم خونه من تب کرده بودم و مثل بید میلرزیدم
۶.۳k
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.