دخترک مغرور🧬♥️
دخترک مغرور🧬♥️
پارت ۳۵
arslwn
پانیذ از بغلم جدا شد
ارسلان : حالا بگو چیشد که بابا حالش بد شد
پانیذ : داشت تلفن حرف میزد یهو قلبشو گرفت و بیهوش شد
ارسلان : نفهمیدی داش با کی حرف میزد
پانیذ : نه
ارسلان : الان کی پیششه
پانیذ : عمو
ارسلان : باشه الان باهم میریم
دیانا: ارسلان بزار سرمت تموم شه
ارسلان : باشه
بالاخره سرمم تموم شد رفتیم اون بیمارستانی که بابام بستری بود
رسیدیم سمت اتاقش
عمو هام نشسته بودن
عمو علی اومد طرفم یقمو گرف
علی : کثافت اشغال با چه رویی اومدی اینجا
محراب : هوییییی آرومم
علی : تو چی میگی بشین بابا
ارسلان: عمو من اومدم بابام رو ببینم همین
علی: خفه شو الان میری دیگ پشت سرت و هم نگا نمیکنی
همش تقصیر توعه همه ی بدبختیای ما تقصیر توعه
من از اول گفتم تو توی این خانواده نحسی گوش نکرد اون مامان خرت
ارسلان : هویییی طرف حسابت منم غلط میکنی به مامان من توهین میکنی
علی : دیگ مامانی وجود نداره
برو ببین اگه مامانت بود برو پیشش
ارسلان : چرت و پرت نگو
علی : خفه شو عوضی
پانیذ : عمو خواهش میکنم
ارسلان چه گناهی داره
علی : عمو جون تو هیچی نمیدونی
به نفعته هم ندونی
ارسلان : منم هیچی نمیدونم میفهمید مگه من چیکار کردم که باهام اینطوری میکنید
هاننننن مگه من چیکارتون کردم
علی : کاشکی از اول تو زندگیمون نبودی
ارسلان : خو مگه من چیکار کردم به خودمم بگید برا چی اینطوری منو مجازات میکنید
علی : بگو چیکار نکردی
عمو مهدی : ارسلان برو
برو دنبال مادرت
برو هر جا میزی فقط اینجا نباش
دیگ هم نیا
ارسلان : خو بگید چیکار کردم
علی : دوس داری بدونی
ارسلان : ارههههه
علی : .....
ادامه دارد....
پارت ۳۵
arslwn
پانیذ از بغلم جدا شد
ارسلان : حالا بگو چیشد که بابا حالش بد شد
پانیذ : داشت تلفن حرف میزد یهو قلبشو گرفت و بیهوش شد
ارسلان : نفهمیدی داش با کی حرف میزد
پانیذ : نه
ارسلان : الان کی پیششه
پانیذ : عمو
ارسلان : باشه الان باهم میریم
دیانا: ارسلان بزار سرمت تموم شه
ارسلان : باشه
بالاخره سرمم تموم شد رفتیم اون بیمارستانی که بابام بستری بود
رسیدیم سمت اتاقش
عمو هام نشسته بودن
عمو علی اومد طرفم یقمو گرف
علی : کثافت اشغال با چه رویی اومدی اینجا
محراب : هوییییی آرومم
علی : تو چی میگی بشین بابا
ارسلان: عمو من اومدم بابام رو ببینم همین
علی: خفه شو الان میری دیگ پشت سرت و هم نگا نمیکنی
همش تقصیر توعه همه ی بدبختیای ما تقصیر توعه
من از اول گفتم تو توی این خانواده نحسی گوش نکرد اون مامان خرت
ارسلان : هویییی طرف حسابت منم غلط میکنی به مامان من توهین میکنی
علی : دیگ مامانی وجود نداره
برو ببین اگه مامانت بود برو پیشش
ارسلان : چرت و پرت نگو
علی : خفه شو عوضی
پانیذ : عمو خواهش میکنم
ارسلان چه گناهی داره
علی : عمو جون تو هیچی نمیدونی
به نفعته هم ندونی
ارسلان : منم هیچی نمیدونم میفهمید مگه من چیکار کردم که باهام اینطوری میکنید
هاننننن مگه من چیکارتون کردم
علی : کاشکی از اول تو زندگیمون نبودی
ارسلان : خو مگه من چیکار کردم به خودمم بگید برا چی اینطوری منو مجازات میکنید
علی : بگو چیکار نکردی
عمو مهدی : ارسلان برو
برو دنبال مادرت
برو هر جا میزی فقط اینجا نباش
دیگ هم نیا
ارسلان : خو بگید چیکار کردم
علی : دوس داری بدونی
ارسلان : ارههههه
علی : .....
ادامه دارد....
۳۲۰
۲۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.