فیک دختر کوچولوی من part16
ته :(رفت سمت ماشین و درو باز کرد)
ات: تهیونگ اینجا چیکار میکنی
ته: ای احمق
ات: چیشده
ته: (بغلش میکنه)
ذهن ات: یعنی چیشده حس میکنم قلبم داره از قفسه سینم میزنه بیرون
ته: گفتم مراقب خودت باش چرا گوش نکردی ؟
ات: مگه چیشده؟
ته: اگه من نمیومدم معلوم نبود چه پسری میومد تو ماشینو کارتو میساخت
ات: چی؟
ته: سوییچ پارتی بود احمق
ات: یعنی….یعنی
ته: اره بیا بریم خونه و ازین به بعد بدون خبر من جایی نمیری
ات: تهیونگ اگه تو نبودی الان من…من
ته: دیگه راجبش فکر نکن من همیشه هستم ولی خب خودتم باید حواست به خودت باشه
ات: ببخشید
ته: اسم همکلاسیت چی بود؟
ات: پارک جی یون
ته: اها باشه
ات: میخوای کار بدی کنی؟
ته: تا ببینم چی میشه
ات: تهیونگ نکن خودتو تو دردسر ننداز
ته: هروقت تو یاد گرفتی خودتو تو دردسر نندازی منم نمیندازم
ات: خب من نمیدونستم
ته: از دستت عصبیم
ات:….
ته: اخه چطوری اصلا به پسره شک نکردی
ات: بخاطر اینکه تاحالا تو این موقعیت قرار نگرفته بودم(با یکم داد)
ته: داد نزن ات داد نزن
ات: خودت داری داد میزنی
ته: چون عصبانیم
ات: برای چی مگه تقصیر من بود
ته: نه نبود ولی اینکه انقدر ساده ای اعصابمو خورد میکنه چطوری اینهمه تنهایی زندگی کردی
ات: تهیونگ داری منو میترسونی(با صدای لرزون)
ته:(ماشینو نگه میداره و سرشو میزاره رو فرمون و نفس عمیق میکشه)
ته: معذرت میخوام که سرت داد زدم میدونم تقصیر تو نبود فقط چون خیلی ترسیدم اتفاقی برات بیوفته عصبی شدم معذرت میخوام (دستشو میکشه رو سر ات)
ات: منم معذرت میخوام(میزنه زیر گریه)
ته: خیلی خب باشه…گریه نکن(بغلش میکنه و اشکاشو پاک میکنه)
ات:اوهوم
ته ویو
تو راه دیگه یه کلمه هم باهم حرف نزدیم انگار خیلی ناراحتش کردم خیلی تو خودش بود نشون نمیداد ولی بغض کرده بود اروم اروم گریه میکرد
ته: ات رسیدیم بیا پایین
ات: باشه
ات: تهیونگ اینجا چیکار میکنی
ته: ای احمق
ات: چیشده
ته: (بغلش میکنه)
ذهن ات: یعنی چیشده حس میکنم قلبم داره از قفسه سینم میزنه بیرون
ته: گفتم مراقب خودت باش چرا گوش نکردی ؟
ات: مگه چیشده؟
ته: اگه من نمیومدم معلوم نبود چه پسری میومد تو ماشینو کارتو میساخت
ات: چی؟
ته: سوییچ پارتی بود احمق
ات: یعنی….یعنی
ته: اره بیا بریم خونه و ازین به بعد بدون خبر من جایی نمیری
ات: تهیونگ اگه تو نبودی الان من…من
ته: دیگه راجبش فکر نکن من همیشه هستم ولی خب خودتم باید حواست به خودت باشه
ات: ببخشید
ته: اسم همکلاسیت چی بود؟
ات: پارک جی یون
ته: اها باشه
ات: میخوای کار بدی کنی؟
ته: تا ببینم چی میشه
ات: تهیونگ نکن خودتو تو دردسر ننداز
ته: هروقت تو یاد گرفتی خودتو تو دردسر نندازی منم نمیندازم
ات: خب من نمیدونستم
ته: از دستت عصبیم
ات:….
ته: اخه چطوری اصلا به پسره شک نکردی
ات: بخاطر اینکه تاحالا تو این موقعیت قرار نگرفته بودم(با یکم داد)
ته: داد نزن ات داد نزن
ات: خودت داری داد میزنی
ته: چون عصبانیم
ات: برای چی مگه تقصیر من بود
ته: نه نبود ولی اینکه انقدر ساده ای اعصابمو خورد میکنه چطوری اینهمه تنهایی زندگی کردی
ات: تهیونگ داری منو میترسونی(با صدای لرزون)
ته:(ماشینو نگه میداره و سرشو میزاره رو فرمون و نفس عمیق میکشه)
ته: معذرت میخوام که سرت داد زدم میدونم تقصیر تو نبود فقط چون خیلی ترسیدم اتفاقی برات بیوفته عصبی شدم معذرت میخوام (دستشو میکشه رو سر ات)
ات: منم معذرت میخوام(میزنه زیر گریه)
ته: خیلی خب باشه…گریه نکن(بغلش میکنه و اشکاشو پاک میکنه)
ات:اوهوم
ته ویو
تو راه دیگه یه کلمه هم باهم حرف نزدیم انگار خیلی ناراحتش کردم خیلی تو خودش بود نشون نمیداد ولی بغض کرده بود اروم اروم گریه میکرد
ته: ات رسیدیم بیا پایین
ات: باشه
۵.۳k
۲۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.